متابوليسم و ذخيره کربو هيدراتها

سرعت انتقال کربوهيدراتها از کبد به جريان خون طوري است که ميزان گلوکز خون را حدود 100 ميلي گرم براي هر 100 ميلي ليتر خون نگه مي دارد. پس از غذا ميزان گلوکز خون ممکن است از اين حد بالاتر رود ولي دوباره به محض ورود گلوکز به ياخته ها کاهش مي يابد.

يک تئوري در مورد تنظيم اشتها معتقد است که اختلاف بين ميزان قند خون شرياني وريدي (دلتا گلوکز) مکانيسم تنظيم کننده اشتها را در هيپوتالاموس مغزي تحت تاثير قرار مي دهد . يعني اگر اختلاف بين ميزان قند در اين دو رگ کم باشد بدين معني است که قند خون پائين امده است. در نتيجه اشتها تحريک مي شود. ولي اگر ايت اختلاف زياد باشد بدين مفهوم مي باشد که گلوکز خون تغييري نکرده است بنابراين اشتها از بين مي رود.

گلوکزي که از کبد به جريان خون منتقل مي شود در دسترس تمام بافتهاي بدن قرار مي گيرد. در اين هنگام تک تک ياخته ها از طريق جرياني به نام جريان انتقال فعال، گلوکز را دريافت مي کند. اين جريان شامل انرژي، تبادل سديم و سيستم حامل در غشاي ياخته اي است. گلوکز در داخل ياخته بر اثر اکسيداسيون به اسيدپيرويک تبديل مي شود، سپس انرژي ذخيره شده در ميتوکندري، براي تامين احتياجات بدن از قبيل توليد گرما، انقباض عضلات، سنتز ترکيبات اساسي و ارتباط جريانات عصبي آزاد مي شود. در داخل ميتوکندري آنزيم هاي فراواني وجود دارد که انرژي گلوکز را بطور مرتب و مداوم و بصورت تري فسفات آدنوزين آزاد مي کنند . بنابراين محصولات نهايي متابوليسم عبارتند از : دي اکسيد کربن و آب و انرژ ي.

ذخيره

اگر رژيم غذايي داراي کربوهيدرات باشد و مونو ساکاريد جذب شده نيز بيش از نياز هاي کالريکي بدن باشد و ذخيره گليکوژني بدن نيز کامل باشد، مازاد ان از بدن دفع نمي شود بلکه به چربي تبديل مي گردد که بتواند در بدن ذخيره شود بدن براي ذخيره چربي تقريبا ظرفيت نامحدودي دارد و مي تواند مازاد کربوهيدرات را به چربي تبديل کند.

بطور کلي تبديل گلوکز به اسيدهاي چرب، در داخل ميکروزومهاي کبد انجام مي گيرد و ملکول گلوکز مي شکند و از شکل شش کربوني به واحدهاي دو کربني تبديل مي شود، که براي سنتز اسيدهاي چرب بکار مي رود. سپس اسيدهاي چربل به جريان خون و از آنجا به ياخته هاي چربي انتقال مي يابند، آنگاه در داخل اين ياخته ها با ترکيباتي 3 کربني به نام گليسرول که ان هم از گلوکز بدست امده است ترکيب، و تري گليسريد و چربي بوجود مي آيد. کربوهيدرات موجود در غذا با يکي از راه هاي زير در بدن مورد استفاده قرار مي گيرد:

1-     فورا به صورت يک منبع انرژي اکسيده مي شود.

2-     به گليکوژن تبديل و در کبد يا عضلات ذخيره مي شود.

3-     به چربي تبديل شده و بصورت يک ذخيره انرژي در سلولهاي معمولي يا سلول هاي چربي درآيد.

محصولات نهايي متابوليسم کربوهيدرات عبارتند از : دي اکسيد کربن، آب و انرژي . فاصله زماني بين مصرف کربوهيدرات و دفع آن به صورت آب و دي اکسيد کربن، ممکن است چند دقيقه تا چند ساعت يا حتي چند ماه باشد.


هضم  و جذب و انتقال کربو هيدراتها

کربوهيدراتها پيش از اينکه بتوانند وظايف اصلي خود را در بدن انجام دهند ، بايد به واحدهاي کاملا کوچک  مونوساکاريدها تبديل شوند تا از ديواره روده به جريان خون راه يابند . اعمالي که بر اثر آن کربوهيدراتهاي پيچيده تبديل به مونوساکاريدها مي شوند ، هضم نام دارند . در مرحله هضم آنزيمهاي آبکافت نشاسته (آميلازها) و آنزيمهاي آبکافت کننده دي ساکاريدها تغييراتي در کربوهيدرات ها بوجود مي آورند . آميلازها در سه شيره گوارشي وجود دارند که عبارتند از : 1- بزاق دهان ؛1- شيرهپانکراس در روده باريک ؛3- آنزيمهاي هضم کننده دي ساکاريدها که در شيره روده اي يا ديوار روده وجود دارند . آميلاز بزاقي در دهان با غذا مخلوط مي شود و در محيط نسبتا قليايي بزاق ، نشاسته را به کربوهيدراتهاي ساده تر که معمولا دکسترين است تبديل مي کند .

اگر غذا پيش از اينکه بوسيله اسيد هيدروکلريدريک معده ، اسيدي شود و مدت بيشتري با آنزيم آميلاز بزاقي در تماس باشد ، ممکن است نشاسته آن آبکافت شود و دي ساکاريد مالتوز حاصل گردد. همچنين اين آنزيم پيش از اينکه توسط اسيد معده غير فعال شود ، ممکن است تا 75% نشاسته سيب زميني را آبکافت کند .

نشاسته در معده آبکافت نمي شود زيرا معده آنزيمي براي اين عمل دارد . ولي مقداري سوکروز ممکن است در حضور اسيد هيدروکلريدريک معده به گلوکز و فروکتوز تبديل گردد، سپس از معده وارد روده باريک شود که در آنجا ترشحات قليايي روده ، اسيد هيدروکلريک را خنثي مي کند و محيطي نسبتا قليايي بوجود مي آورد که براي فعاليت آنزيمهاي آبکافت کننده نشاسته روده باريک مناسب مي باشد . آميلاز پانکراس پس از برخورد با کربوهيدرات هاي پيچيده ، آنها را آبکافت و به دي ساکاريد مالتوز تبديل مي کند . آخرين مرحله آبکافت سوکروز ، تبديل آن به گلوکز و فروکتوز است که توسط آنزيم سوکراز انجام مي گيرد . همچنين در روده باريک مالتوز، در اثر آنزيم مالتاز به دو مولکول گلوکز تجزيه مي شود و لاکتوز در اثر لاکتاز به گلوکز و گالاکتوز تبديل مي گردد .

هنوز مشخص نشده است که اين آنزيمها در داخل مجراي روده عمل مي کنند يا خير . البته شواهد نشان مي دهد که آنها به داخل حفره روده ترشح نمي شوند بلکه در غشاي سلولهاي پوشاننده داخل حفره باقي مي مانند و در آنجا است که عمل تبديل دي سکاريدها به مونوساکاريدها کامل مي گردد .

قابليت هضم کربوهيدراتها به منبع آنها بستگي دارد ولي به طور کلي 90 تا 98% کربوهيدرات موجود در بيشتر غذاها هضم مي شود .

جذب و انتقال

مونوساکاريدها ضمن عمل جذب ، براحتي از برجستگيهاي مويين کوچکي که کجراي روده را پوشانده است ، عبور مي کنند . سرعت عبورآنها بستگي به نوع مونوساکاريد دارد . يعني گالاکتوز کمي سريعتر از گلوکز و فروکتوز تقريبا با سرعتي کمتر از نصف سرعت گلوکز جذب مي شود . همچنين سرعت جذب با افزايش زمان ، کاهش مي يابد ولي با بالا رفتن غلظت محلول قند و در حضور هورمونهاي انسولين مترشحه از پانکراس و تيروکسين مترشحه از غده تيروئيد، سرعت جذب افزايش مي يابد .

مونوساکاريدها از ديواره روده به عروق خوني راه مي يابند تا پس از ان به سياهرگ باب منتقل شوند. اين بزرگ رگ، مونوساکاريدها را به کبد انتقال مي دهد و از آنجا گلوکز ، فروکتوز و گالاکتوز، يکي از دو مسير زير را مي پيمايند.

1-     تمام انها به گليکوژن تبديل مي شوند و کبد تا انجا که ظرفيت داشته باشد  گليکوژن سنتز شده را ذخيره مي کند.

2-     گالاکتوز و فروکتوز به گلوکز تبديل مي گردد، سپس جذب مي شوند و به جريان خون راه مي يابند تا به همه ياخته هاي بدن منتقل شوند. در ياخته هاي عضلاني ،ممکن است مقداري گلوکز به صورت گليکوژن ذخيره شود ولي در هر حال بيشترين مقدار گلوکز بصورت يک منبع انرژي فوري در دسترس ياخته ها قرار مي گيرد. بعضي از ياخته ها مانند ياخته هاي اعصاب و ششها، کاملا به انرژي گلوکز وابسته اند و نمي توانند مواد مغذي ديگري را مصرف کنند.


کربوهيدراتهاي مرکب

موکوپلي ساکاريدها و موکوپروتئين ها ترکيبات بسيار مهم ساختمان بدن مي باشند. اين مواد در بدن وجود دارند ولي در غذا يافت نمي شوند. موکوپلي ساکاريدها ترکيبات پيچيده اي هستند که از دو يا چند جسم تشکيل شده اندکه يکي از آنها کربوهيدرات است و معمولا شامل ترکيبات سستي از قندهاي آميني و پروتئين ها مي باشند. بعضي از موکوپلي ساکاريدهاي معمولي عبارتند از:

1-     اسيدهيالورونيک که در مايع لغزنده مفاصل و ترشحات زجاجيه چشم وجود دارد و سولفات کندروتين که در غضروف، پوست و استخوان جاي گرفته است.

2-     هپارين (ماده ضد انعقاد ) و سولفات کراتو که در ساختمان بافتهاي سخت مانند ناخن يافت مي شود.

موکو پروتئين ها از قبيل پروتئين تخم مرغ و بعضي هورمونها از ترکيبات بسيار محکم پلي ساکاريدها و پروتئين ها مي باشد.


دکسترين و ارزش تغذيه اي آن:

يکي از پلي ساکاريدهايي است که از نظر تغذيه اهميت فراواني دارد. دکسترين نسبتا محلول است و از تجزيه نشاسته در مراحل اوليه هضم به دست مس آيد سپس زنجيره هاي طولاني گلوکز به زنجيره هاي کوتاه تر شکسته مي شود و واحدهاي مالتوز از آن جدا مي گردد اين عمل ممکن است توسط آنزيم انجام گيرد. در هضم نيز چنين است. در اثر خشک کردن نشاسته با استفاده از گرما مانند برشته کردن نان و قهوه اي شدن آرد نيز همين اتفاق روي مي دهد. در هر حال اين دکسترين شيرين تر و محلول تر از نشاسته اوليه است.

معمولا براي تغذيه نوزادان از دکسترومالتوز (محصول آبکافت نشاسته) استفاده مي شود زيرا به آساني تخمير نمي گردد و از تشکيل دلمه سنگين در معده اطفال جلوگيري مي کند.

سلولز از چندين واحد گلوکز به هم چسبيده تشکيل شده است که نحوه اتصال واحدهاي گلوکز در آن تا حدودي با نشاسته تفاوت دارد. اين کربوهيدرات که يکي از ترکيبات مهم رژيم غذايي است تقريبا 50% کل کربن سبلزيها را تشکيل مي دهد. همچنين يکي از فراوان ترين ترکيبات عالي جهان است. سلولز چهارچوب ساختماني بافت گياهي را تشکيل مي دهد. بدن انسان فاقد آنزيم لزم براي تجزيه سلولز و تبديل آن به مونو ساکاريدها است. اين ماده غير قابل هضم ، غذا را حجيم مي کند در نتيجه باعث افزايش حرکات روده اي مي گردد . بنابراين براي تحريک حرکات عادي روده و دفع مواد زايد هر روز براي هر کيلوگرم وزن بدن حداقل 100 ميلي گرم فيبر مورد نياز است (تقريبا 6 گرم در روز براي يک نفر).

اگر مقدار زيادي سلولز در غذا باشد ممکن است به علت افزايش سرعت عبور مواد غذايي از لوله گوارش، منجر به کاهش جذب بعضي مواد مغذي گردد. از طرف ديگر شواهد ديگري نشان مي دهد که کاهش سلولز در تغذيه، با افزايش بيماري روده اي مانند اختلال در دستگاه گوارش و ايجاد کيسه هاي فرعي در روده ها و سرطامن کولون ارتباط دارد. متيل سلولز يک محصول صنعتي است و در بازار تجارت براي تهيه محصولات کم کالري بکار مي رود و با ان غذاهاي شبيه به مايونز ، بيسکوئيت و شکلات تهيه مي شود و توليد انرژي نمي کند. نشخوار کنندگان به دليل داشتن يک سيستم انزيمي ميکروبي، بر خلاف انسانها مي توانند سلولز را تجزيه، تخمير و هضم کنند. از اين رو مي توانند در علفزارها زندگي کنند.

مواد حاصل از تخمير عبارتند از :

اسيدهاي چرب با زنجير کوتاه انرژي زا و گاز متان.


پلي ساکاريدها يا نشاسته:

سومين گروه کربوهيدرات ها، پلي ساکاريدها هستند که داراي ترکيبات پيچيده اي مي باشند و بيشتر از قند، نشاسته را با اين نام مي شناسند. پلي ساکاريدها که تقريبا نيمي از کربوهيدرات رژيم غذايي را تشکيل مي دهند، منحصرا از واحدهاي گلوکزي تشکيل مي شوند که در يک زنجيري طولاني به يکديگر متصل شده اند. يک پلي ساکاريد ممکن است از 2000 واحد گلوکز تشکيل شده باشد که اين واحد داراي يک زنجيره طولاني (آميلوز) يا يک ترکيب انشعابي (آميلوپکتين) مي باشد.

تعداد واحدهاي گلوکز  و ترتيب قرار گرفتن آنها در ملکول، خصوصيات نشاسته را مشخص مي کنند. هر گياه، نشاسته مخصوص به نوع خود را ذخيره مي کند. دانه هغي نشاسته سيب زميني را مي توان از دانه هاي نشاسته برنج، گندم، سيب زميني، ذرت يا هر نشاسته ديگري با استفاده از آزمايشهاي ميکروسکپي مشخص کرد. همچنين هر يک از اين نشاسته ها با توجه به حلاليت، تغليظ و طعم شان ويژگي مشخصي دارند براي بدن از نظر تغذيه نشاسته هاي مختلف با هم تفاوتي ندارند و همه نشاسته هاي پخته توسط ياخته ها به گلوکز تشکيل دهنده آن تبديل مي شوند. حيوانات مقدار محدودي از کربوهيدرات را بصورت پلي ساکاريد گليکوژن ذخيره مي کنند. قسمت اعظم گليکوژن در کبد و ماهيچه ذخيره مي شود ولي در شير و خون مقداري گليکوژن وجود دارد. انسان بالغ تقريبا داراي 340 گرم گليکوژن است که حدودا 110 گرم ان در کبد و 230 گرم بقيه در عضلات انبار شده است. اين انرژي ذخيره شده ، براي کمتر از نصف روز شخص کافي مي باشد. هنگاميکه کالري بصورت کربوهيدرات بيش از حد طبيعي مصرف شود گنجايش کبد و عضلات نيز براي ذخيره گليکوژن تا حدود صد در صد افزايش مي يابد  و ورزشکاران و ديگر افرادي که در مدتي کوتاه به مقدار زيادي انرژي نياز دارند مي توانند ذخاير گليکوژني خود را با افزايش مصرف کربوهيدرات بالا برند. بدين ترتيب که ابتدا آنها را توليد و سپس مقادير اضافي کربوهيدرات را قبل از مسابقه مصرف کنند. هنگاميکه نياز به انرژي بالا باشد و يک رژيم با مقدار کمي کربوهيدرات مصرف گردد ذخاير تهي مي شوند آنگاه با مصرف مقادير قابل توجهي کربوهيدرات مقدار کربوهيدرات بافتهاي چربي افزيش مي يابد و به سرعت به چربي تبديل مي شود و به يک منبع ذخيره با ثبات تبديل مي گردد.

کبد و عضلات حيوانات ذبح شده فاقد گليکوژن است زيرا اکثر گليکوژن انها در هنگام ذبح به اسيد لاکتيک تبديل مي شود.

دي ساکاريدها  و منابع موجود آن:

دي ساکاريد که از دو واحد مونوساکاريدها تشکيل شده است ، تقريبا 35% از کربئ هيدرات رژيم غذايي را تهيه مي کند .هنگاميکه دو مونوساکاريد به هم متصل مي شوند تا يک دي ساکاريد را تشکيل دهند . در اين حالت ، يک مولکول آب از آنها جدا مي شود . برعکس،براي تجزيه يک دي ساکاريد به دو مونوساکاريد (مانند هضم غذا) يک مولکول آب بايد يه آن اضافه شود که اين عمل را آبکافت مي گويند . بنابراين ما يک واکنش قابل برگشت داريم .

فراوان ترين دي ساکاريد ها، سوکروز است که از گلوکز و فروکتوز تشکيل شده است و از نيشکر و چغندر قند بدست مي آيد . سوکروز 100% خالص، قندهاي متبلور تجارتي است ولي با گران شدن قيمت قند خام ، ترکيبي از سوکروز و گلوکز که از آبکافت نشاسته ذرت تهيه مي شود ، قندي ارزان قيمت وارد بازار شده است . شکر قهوه اي که قند نسبتا تصفيه شده و بسيار خوش طعمي است در اثر افزودن دوباره مقداري ملاس به قند نيشکر يا چغندر قند ، تهيه مي شود و داراي 97% سوکروز مي باشد . مصرف سالانه سوکروز در جهان 30ميليون تن است که  دو سوم آن از نيشکر و يک سوم مابقي از چغندر قند بدست مي آيد . در مقايسه با ديگر محصولات ، چغندر قند و نيشکر به ازاي هر آکر زمين ، کالري بسيار بيشتري توليد مي کنند . مصرف سوکروز در غذاي آمريکايي ها در حال افزايش است ، با اينکه معتقدند که اين افزايش در بروز فساد دندان و احتمالا بيماريهاي قلب دخالت دارد .

لاکتوز ، 0.1 کربوهيدرات رژيم غذايي را تشکيل مي دهد و ترکيبي است از گلوکز و گالاکتوز . اين قند فقط در شير وجود دارد و تقريبا نصف مواد جامد آن را تشکيل مي دهد . گاهي لاکتوز را قند شير مي نامند . اين قند که منبع گالاکتوز مي باشد در سال 1633 شناخته شد . لاکتوزهاي جذب نشده ، در روده توسط بعضي از ميکروارگانيسم ها به اسيد لاکتيک تبديل مي شود ، در نتيجه قدرت اسيد ناحيه تحتاني روده بالا مي رود و محيطي ايجاد مي گردد که در آن لاکتوباسيلوس بيفيدوس رشد کرده و عامل بيفيدوسي را توليد مي کند . اين ماده براي نوزادان کوچک بسيار مفيد است زيرا از رشد باکتري هاي زيان باري که عامل غساد روده هستند جلوگيري مي کند. اصولا اين ماده در روده نوزاداني که از روده مادر تغذيه مي کنند وجود دارد . بنابراين وجودش به عنوان يکي از فوايد تغذيه طبيعي نسبت به تغذيه مصنوعي شناخته شده است..

شواهدي است که نشان مي دهد ترکيب نسبتا محلول لاکتوز – کليم به جذب کلسيم کمک مي کند. همچنين لاکتوز قابليت نفوذ غشاي روده را براي جذب يونهايي چون کلسيم بالا مي برد. به هر حال، مکانيسم هرچه باشد نکته جالب توجه اين است که بهترين منبع کلسيم و لاکتوز در رژيم غذايي همان شير است.

مالتوز، سومين دي ساکاريدي است که در غلات در حال رشد وجود دارد. اين قند که ترکيبي است از دو مولکول گلوکز ، در رژيم غذايي، سهم ناچيزي دارد. تمام اعضاي گروه مونوساکاريد و دي ساکاريد که با پسوند اوز ( Ose) مشخص مي گردند قند محسوب مي شوند.

ميزان شيريني قندها با قابليت حل شدنشان تناسب دارد. به عنوان مثال، فروکتوز که شيرين تر از همه قندها است، بهتر از بقيه حل مي شود. به همين دليل متبلور کردن ان بسيار مشکل و گران قيمت است. اين قند براي تهيه شربتهاي غليظ بکار مي رود. لاکتوز، نسبتا نامحلول است. بنابراين به سختي مي توان از آن در حالت محلول استفاده کرد و مايعات را شيرين نمود.

مونو سکاريد ساده ترين کربو هيدرات

مونوساکاريدها :

ساده ترين واحد ساختماني کربوهيدرات ها ، مونوساکاريد است . مونوساکاريد يک ماده شيميايي است که تمام کربوهيدراتهاي پيچيده از آن ساخته مي شوند . اغلب مونوساکاريدها را هگزوز مي نامند زيرا از يک زنجيره شش کربني تشکيل يافته اند که اتم هاي اکسيژن و هيدروژن به صورت گروههاي هيدروژن يا هيدروکسيل ( OH ) به آن متصل شده اند . مونوساکاريدهايي که از نظر تغذيه اهميت دارند عبارتند از : گلوکز ، فروکتوز و گالاکتوز. چهارمين مونوساکاريد ، مانوز است که از نظر تغذيه چندان مهم نيست زيرا فقط در غذاهايي وجود دارد که به خوبي جذب نمي شوند و در ميوه هايي مانند سيب ، هلو و پرتقال به وقدار کم ديده مي شوند .به هر حال ، از اين قند براي تغذيه وريدي استفاده مي کنند . تمام هگزوزها ؛ 6 کربن ، 12 هيدروژن و 6 اتم اکسيژن دارند . تفاوت بين هگزوزها در نحوه قرار گرفتن اتم هاي هيدروژن و اکسيژن در اطراف زنجيره کربني است .

اختلافي که در نحوه قرار گرفتن اتم ها در ميان مولکولها ي کوبوهيدرات وجود دارد سبب مي شود که مونوساکاريدها از لحاظقدرت شيريني ، قابليت حل و ديگر خصوصيات با يکديگر فرق داشته باشند . يکي از روش هاي شناختن قندها اين است که اشعه اي از نور پلاريزه ، از ميان يک محلول قند گذرانده مي شود ، سپس قند را از تاثيري که بر نور پلاريزه گذاشته است شناسايي مي کنند . در حقيقت ، گلوکز نور را به طرف راست مي چرخاند ، به همين دليل به آن دکستروز مي گويند ولي فروکتوز نور را به طرف چپ مي گرداند و بنابراين لولوز ناميده مي شود .

مونوساکاريدهاي موجود در ميوه ها و برخي از سبزي ها ، تقريبا 1% تا 16% وزن آنها را تشکيل مي دهند . عسل داراي گلوکز و فروکتوز است . فروکتوز در شربت هاي غليظ ، خون جنيني و مايع آمينوتيک وجود دارد ولي اين قند در بافت هاي حيواني يافت نمي شود . تاکنون غذايي ديده نشده که داراي گالاکتوز آزاد باشد . اين قند در شير و پوست هسته بادام به شکل يک کربوهيدرات پيچيده تر وجود دارد . مونوساکاريدهايي که فقط 10% از کربوهيدرات رژيم غذايي را تشکيل مي دهند معمولا از تجزيه کربوهيدرات هاي بزرگتر بدست مي آيند.

چون گلوکز تنها کربوهيدراتي است که در گردش خون عمومي بدن يعني در پلاسما و گلبول هاي قرمز خون وجود دارد قند خون ناميده مي شود . تنها منبع انرژي مورد استفاده سيستم مرکزي اعصاب ، گلوکز است که مقدار کل آن در خون و بافت خارج ياخته اي يک مرد بالغ 17 گرم تخمين زده شده است . مقدار طبيعي آن در خون در حالت ناشتا 100 ميلي گرم براي هر 100 ميلي ليتر خون است که اين مقدار معمولا پس از غذا بالا مي رود ، سپس بتدريج پايين مي آيد تا دوباره به حد ناشتا برسد در اين لحظه گرسنگي نيز آغاز مي شود . هنگاميکه گلوکز خون در هر 100 ميلي ليتر از 160 ميليگرم بالاتر برود ، اين وضعيت هيپرگليسمي ناميده مي شود . کليه ها در حالت عادي ، گل.کز را دفع نمي کنند اما اگر ميزان گلوکز خون بسيار زياد شود ، کليه ها از جذب آن عاجز مي مانند و قند در ادرار ظاهر مي گردد که علامت ديابت مليتوس است و چون خروج قند مستلزم افزايش حجم ادرار مي باشد ، بنابراين اولين علائم ديابت ، تکرر ادرار و تشنگي است .

اگر مقدار گلوکز خون کمتر از 60 ميلي گرم شود اين حالت را هيپوگليسمي مي نامند که همزمان با اين کاهش ، تغييراتي در تعادل سيستم مغزي عصبي بوجود مي آيد .

گلوکز در اثر عمل احياء به قندي الکلي به نام سوربيتول تبديل مي شود که ميزان شيريني آن با گلوکز برابر است . قبلا فکر مي کردند که بدن نمي تواند اين قند را جذب کند ، بنابراين در برنامه اهي کاهش وزن از آن استفاده مي کردند . ولي اکنون ثابت شده است که بدن ، اين قند را مصرف مي کند. البته چون جذب آن به کندي صورت مي گيرد و پس از غذا نيز براي مدت طولاني قند خون را بالا نگه مي دارد و شروع احساس گرسنگي را به تاخير مي اندازد ، هنوز گاهي در رژيم هاي غذايي کاهش وزن از آن استفاده مي کنند . سوربيتول در اکثر ميوه ها و سبزي ها وجود دارد .

يکي ديگر از قندهاي الکلي مانيتول است که به عنوان ماده خشک کننده غذاها از آن استفاده مي شود . قدرت شيريني مانيتول مانند گلوکز است ولي چون تمام آن جذب نمي شود ، کالري توليد شده از هر گرم آن نصف مقداري است که از ذيگر کربوعيدرات ها حاصل مي شود . مانيتول در آناناس ، زيتون ، مارچوبه ، هويج و سيب زميني شيرين وجود دارد .

بعضي از قندهاي 5  کربني ( پنتوز) غالبا در گياهان يافت مي شوند ولي به طور کلي قسمت ناچيزي از کربوهيدرات رژيم غذايي را تشکيل مي دهند . ريبوز ، آرابينوز و گزيلوز ، از ديگر پنتوزهايي است که ذر بيشتر غذاها وجود دارند . ريبوز قسمتي از ترکيبات حياتي بدن مانند آنزيم هاي محتوي ريبوفلاوين و اسيد نوکلئيک موجود در هسته ها و سيتوپلاسم ياخته اي را تشکيل مي دهد . بدن مي تواند " ريبوز " را از گلوکز سنتز کند . بنابراين براي ساختن اسيدهاي نوکلئيک ضروري ، به پنتوز رژيم غذايي وابسته نيست .