كيلو چربي اضافه تر20 سال عمر كمتر

گزارش از غلامرضا صادقيان
ايراني ها هم آبگوشت مي خورند و هم پيتزا و در اين باره هم زياد فكر نمي كنند.
بسياري، صبح كه شد كله پاچه مي خورند، ظهر دسر مخصوص ايتاليايي و شب چيزبرگر فرانسوي. لابه لاي آن به هرچيز ديگري هم كه برسند، مي خورند، از تخمه ژاپني و تمبرهندي تا كشك و آلبالو خشكه. عصر كه شد هندوانه مي خورند. سپس براي آن كه به اصطلاح سردي نكنند، چاي نبات مي نوشند. بعد فشارشان مي رود بالا و كمي دوغ و خيار ميل مي كنند. اگر دوباره فشارشان آمد پايين، خرما هست و اگر دوباره فشارشان رفت بالا، سكنجبين كه هست. سر شب ميوه مي خورند چون به آنها تعارف مي شود و پس از شام، آن قدر چايي مي خورند تا خوابشان بگيرد و البته تا كاملاً به خواب بروند، تنقلات و انجيل خشكه لاي دندانهايشان است.
نگراني در باره سلامتي در كشور ما بسيار زياد شده است و تقريباً همه در اين باره خود را كارشناس مي دانند. از بس كه مردم در باره سلامتي خبر شنيده و خوانده اند وتوصيه هاي كارشناسان را به ياد سپرده اند، همين كه كسي در جمعي از چاقي خود -كه اين روزها در هر گزارش «سلامتي» به آن اشاره مي شود- اظهار نگراني مي كند، همه بلافاصله براي او توصيه هاي خود را يادآور مي شوند. يكي مي گويد: قند نخور! ديگري مي گويد: فقط راه برو هر چقدر كه مي تواني! ورزش، ورزش، مشكل تو ورزش است، افلاطون گفته است كه مشكل انسان جهل نيست، بلكه تنبلي است. ديگري مي پرسد: برنج مي خوري، اگر مي خوري كه كارت زار است!
آدم چاق، توصيه هاي زيادي مي شنود، از كارشناس و غير كارشناس. سپس هرچه مي كند نمي تواند اين توصيه ها را براي خودش به اصطلاح رديف كند. آن قدر زياد و گوناگون و متناقض است كه او را از پاي درمي آورد و گاهي اجراي برخي از آنها او را دچار بيماري هاي ديگري مي كند.
نگراني در باره سلامتي، فقط مخصوص مردم ما نيست: «بيشتر مردم دنيا مريض اند». اين يك گزارش كارشناسانه است. كارشناسان رژيمي و پزشكان معتقدند كه: «يك آدم چاق، يك بيمار است». هر كس هم كه چاق نيست، چه بسا كه بيماري هاي ديگري داشته باشد؛ بيماري هاي رواني و هزار و يك جور مرض ديگر.
آمريكايي ها در باره سلامتي مردمشان از همه نگران ترند. گزارش خبري بي بي سي در اواخر سال گذشته تاكيد كرد: به زودي «چاقي» عامل اصلي مرگ و مير شهروندان آمريكايي مي شود. تحقيق جديد دولت آمريكا نشان داده است كه افراط در خوردن و آشاميدن و نداشتن تحرك بدني، اصلي ترين عامل مرگ و مير در اين كشور است و سيگار در اين باره در مرحله دوم قرار گرفته است. 130ميليون آمريكايي يعني 64 درصد جمعيت، اضافه وزن دارند يا فوق العاده چاق محسوب مي شوند.
بي بي سي، چاقي را بزرگترين خطر تهديدكننده سلامت افراد در انگليس هم مي داند. براساس آمار يك شركت اطلاعاتي، شمار بيماري هاي ناشي از چاقي در اين كشور 80درصد افزايش يافته است و اين در حالي است كه نيمي ازاين بيماران به درماني براي كاهش وزن خود كه براي سلامتي آنها حياتي است، دسترسي ندارند.
اما وقتي صحبت از سلامتي مي شود، بعد از چاقي، مشكلات رواني مورد توجه كارشناسان قرار مي گيرد. روانپزشكان فقط ديوانه هاي زنجيري را بيمار نمي دانند. اگر كسي از شوهر عمه خود نفرت داشته باشد، به طوري كه هر بار كه او را به ياد مي آورد دندانهايش را روي هم بفشارد، او يك بيمار است كه بايد با توصيه هاي روانشناسي درمان شود وگرنه حرص و جوشي كه مي خورد او را دچار بيماري هاي جسمي مي كند و سرانجام بيمار از پاي درمي آيد.
تحقيقات درباره «سلامتي» در جهان بسيار زياد شده است. صدها هزار محقق هر روز در آزمايشگاهها صبح خود را به شب مي رسانند تا روش هاي جديدي براي حفظ سلامتي مردم دنيا به دست آورند و بنابراين خبرها و گزارش هاي خبري كه در اين باره به مردم ارائه مي شود نيز بسيار زياد است.
در اين گزارش قصد ندارم حرف هاي تكراري را بازگو كنم و چون درباره حفظ سلامتي، حرف چندان جديدي هم زده نشده است، بنابراين قصد من اين است تا در كساني كه اين گزارش را مي خوانند يك ابراز تاسف جديد و البته كمي تاثيرگذارتر ايجاد كنم تا چنان چه خودشان «همت» كنند، بتوانند سلامتي خود را بازيابند.
وقتي با كارشناسان «انستيتو تحقيقات تغذيه اي و صنايع غذايي كشور» صحبت مي كنم، پي درپي تذكر مي دهند كه اوضاع سلامتي مردم كشورمان بسيار خطرناك است و شرايط بسيار نگران كننده شده است.
نگراني كارشناسان درباره سرزمين ايران است كه روزگاري سرزمين يلان و پهلوانان و زورمندان و ايرانيان سالم و تندرست بوده كه با تندرستي توانسته اند خردمندي و ذكاوت خود رانيز حفظ كنند، اما اكنون يك پزشك متخصص بيماري هاي داخلي كه در كارت ويزيت خود ساعت 91 را ساعت پايان ملاقات با بيماران اعلام كرده است، گاهي تا ساعت يك بامداد در مطب خود بيماران را ويزيت مي كند و در آينده نزديك شايد مردمي بيمار و بي حال و رنج ديده و ناتوان داشته باشيم.
تاسف كارشناسان تغذيه بيشتر از آن جهت است كه مرگ و مير ناشي از چاقي و بيماري هاي متعددي كه به علت نداشتن الگوي تغذيه مناسب شايع شده است، از موارد «اجتناب پذير» است. يعني آدمها مي توانند از بروز اين گونه بيماري ها اجتناب كنند، پس چرا اجتناب نمي كنند؟
پاسخ به اين پرسش دشوار است. مي توان بر همان قول افلاطون تاكيد كرد كه: «بدبختي آدمي از جهل نيست، از تنبلي است» و اما يك اعتقاد ديگر تاكيد مي كند كه افلاطون هم جهل را مشكل آدمي مي داند اما چون جهل، اجتناب پذير است و آدم ها مي توانند با ترك تنبلي، از جهالت خود اجتناب كنند، بنابراين افلاطون مقدمه بدبختي آدمي را تنبلي مي داند و البته در اين باره تصريح مي شود كه اگر مشكل آدمي درباره سلامتي اش، جهل است، مگر پزشك چاق نداريم، پزشكان و كارشناسان كه در اين باره جاهل نيستند.
نسبت به 04 سال پيش چهار برابر بيشتر روغن مي خوريم!
«مريم اميني» كارشناس ارشد گروه تحقيقات تغذيه انستيتو تحقيقات تغذيه اي و صنايع غذايي كشور از كساني است كه براي سلامتي مردم ايران يك خطر جدي پيش بيني مي كند.
وي جدولي را كه هنوز انتشار رسمي پيدا نكرده است در اختيار من مي گذارد كه چنين عنواني دارد: «جدول ميانگين و خطاي معيار مواد غذايي مصرفي خانوارهاي ايراني به صورت ناخالص سرانه گرم در روز در سال هاي 97 تا 18».
خانم اميني سپس آمار اين جدول را با دو جدول مشابه در سال هاي 4731 و 2431 به طور مختصر مقايسه مي كند كه هشدار دهنده است. او مي گويد: «متاسفانه مصرف چربي همچنان رو به افزايش است، به طوري كه در سال 24 ميانگين كل مصرف چربي و روغن ها، به صورت سرانه گرم در روز 01 تا 52 گرم بوده است و در سال 47 به 93 گرم و در آخرين آمار يعني جدول سال 97 و 18 به 64 رسيده است. در سال 47 كه ميانگين كل مصرف چربي ها 93 گروه بوده، ميانگين شهر 04 گرم و ميانگين روستا 83 گرم گزارش شده است و در سال 18 كه ميانگين كل به 64 گرم رسيده، ميانگين شهر 54 و ميانگين روستا 64 گرم است.» خانم اميني تذكر مي دهد: «در واقع يك ايراني اين روزها نسبت به حداقل چربي و روغني كه 04 سال پيش مصرف مي كرده، بيش از چهاربرابر چربي و روغن مصرف مي كند كه اين يك هشدار جدي است و روستائيان نيز با آن كه تا سال 47 كمتر از شهروندان چربي مصرف كرده اند اما در سال هاي اخير مصرف چربي آنها افزايش پيدا كرده است.»
اگر مصرف انواع چربي ها را در جدول سال 18 بررسي كنيم، خواهيم ديد كه مردم ايران شكم خود را فقط از روغن نباتي جامد كه زيان آورترين چربي موجود در بازار است، پر كرده اند. در اين جدول ميانگين سرانه گرم در روز روغن نباتي جامد در شهر 36 و در روستا 40 گرم، روغن نباتي مايع در شهر 3 و در روستا يك گرم، كره در شهر چهار و در روستا دو گرم، خامه و سرشير در شهر يك و در روستا كمتر از يك گرم و ساير چربي ها در شهر يك و در روستا نيز يك گرم گزارش شده است.
كارشناس تغذيه در باره مصرف لبنيات هشدار ديگري مي دهد و مي گويد: «با آن كه مصرف لبنيات در سال 74 نسبت به سال 42 تغيير زيادي نداشته است و در اين سال ها 167 گرم در روز بوده اما در سال 81 به 139 گرم در روز رسيده است كه بسيار نگران كننده است زيرا دريافت كلسيم و آهن را كاهش مي دهد كه مقدمه بيماري هاي خطرناكي است و در اين باره همه استان هاي كشور مشكل داشته اند و قابل توجه تر آن كه در جوامع روستايي برخلاف انتظار، مصرف لبنيات كاهش بيشتري پيدا كرده است».
در جدول ميانگين و خطاي معيار مواد غذايي مصرفي خانوارها به صورت ناخالص سرانه گرم در روز سال 81، ميانگين مصرف لبنيات در شهر 142 و در روستا 134 گرم در روز است. ميانگين مصرف شير در شهر 43 و در روستا28، ميانگين مصرف ماست در شهر 73 و در روستا 77، ميانگين مصرف پنير در شهر 16 و در روستا 13، ميانگين مصرف دوغ در شهر شش و در روستا11، ميانگين مصرف بستني در شهر سه و در روستا يك و ميانگين مصرف ساير لبنيات در شهر دو و در روستا نيز دو گرم در روز گزارش شده است.
اگر بخواهيم بدانيم چرا در سال هاي اخير مصرف چربي و روغن نباتي جامد در روستاها افزايش پيدا كرده است و در مقابل مصرف لبنيات كه از غذاهاي اصلي روستائيان بوده، كاهش پيدا كرده است، ساده ترين نتيجه گيري آن است كه روستائيان در اين سال ها براي كسب درآمد و فرار از فقر، لبنيات خود را به شهروندان فروخته اند و شهروندان روغن نباتي توليدي خود را به روستاها صادر كرده اند.
در مقايسه ديگري مي توان چنين نتيجه گرفت كه توليد لبنيات در روستاها كاهش پيدا كرده است و اين دليل ديگري براي كاهش مصرف لبنيات و افزايش مصرف روغن نباتي جامد در روستاهاست.
در حال حاضر يك روستايي فقط دوسوم يك شهروند، شير مصرف مي كند و در مصرف پنير و بستني هم از شهروندان عقب افتاده است و به جاي آن فقط دوغ بيشتري نسبت به يك شهروند مي خورد كه بعيد است با افزودن آب به غذايش، بتواند مشكلات تغذيه اي خود را حل كند!
به هر حال چهاربرابر شدن مصرف چربي و روغن در كشور يك مقايسه اوليه است و چون مردم ايران در 40 سال پيش بسيار فعال و پرتكاپوتر از اين روزها بوده اند و امروزه با زندگي شهروندي و كاركردن پشت ميز به چربي كمتري نياز دارند، در واقع افزايش چربي در بدن آنها بسيار بيشتر از چهاربرابر خطرناك شده است.
با مقايسه مصرف ساير مواد غذايي در جدول ميانگين مواد غذايي مصرفي سال 81 با سال هاي 74 و 42 كه در شماره بعدي گزارش از زبان كارشناس ارشد انستيتو تحقيقات تغذيه اي كشور به آن مي پردازيم، حقايق ديگري نيز آشكار مي شود كه براي ما از هرچيز ديگري كه اين روزها خود را به آن مشغول كرده ايم، از سياست گرفته تا اقتصاد و فرهنگ وهنر، مهم تر است زيرا وقتي براساس اطلاعات سازمان جهاني بهداشت به مناسبت روز سلامتي (18 فروردين ماه) 10 كيلوگرم چربي اضافي سبب كاهش 20 سال از عمر طبيعي در مردان مي شود و بسياري از ما بيشتر از 30 كيلوگرم اضافه وزن داريم و قرار نيست زياد زنده بمانيم پس چرا اوقات عمر كوتاه خود را با پرداختن گذرا به اين مسائل، با عقلي كه در تن سالم نيست تلخ كنيم!

زهرا عباسي