موضوع اب 3
نام سوره : النحل                شماره آيه : 65
آيه : وَاللّهُ أَنزَلَ مِنَ الْسَّمَاء مَاء فَأَحْيَا بِهِ
الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ
يَسْمَعُونَ 65
خداوند از آسمان آبى فرستاد، و زمين را بعد از آنكه مرده بود حيات بخشيد در اين نشانه
روشنى است براى جمعيتى كه گوش شنوا دارند!
ترجمه :
شان نزول : ندارد
آبها، ميوه ها، دامها
بار ديگر به بيان نعمتها و مواهب گوناگون پروردگار باز مى گردد، كه هم تاءكيدى است بر مساءله توحيد و شناخت خدا، و هم در لابلاى آن اشاره اى به مساءله معاد است ، و هم با ذكر اين نعمتها، حس شكرگزارى بندگان را تحريك كرده ، آنها را از اين طريق به خدا نزديكتر مى سازد، مجموع اين جهات سه گانه پيوند اين آيات و آيات گذشته را روشن مى سازد.
از سوى ديگر در آخرين آيه بحث گذشته ، سخن از نازل كردن آيات قرآن كه حيات جان آدمى
است در ميان بود، و در نخستين آيه مورد بحث ، سخن از نزول باران از آسمان كه مايه
حيات جسم آدمى است به ميان آمده .
نخست مى گويد: ((خداوند از آسمان آبى فرستاد و زمين را بعد از آنكه مرده بود بوسيله
آن حيات بخشيد)) (و الله انزل من السماء ماء فاحيا به الارض بعد موتها).
((در اين امر نشانه روشنى است از عظمت خدا، براى آنها كه گوش ‍ شنوا دارند)) (ان فى
ذلك لاية لقوم يسمعون ).
مساءله حيات و زندگى زمين به وسيله نزول آب باران از آسمان ، در آيات متعددى از قرآن
، بيان شده است ، زمينه اى خشكيده و خاموش و بى روح كه گاهى خشكسالى آنها را چنان از
كار انداخته كه انسان هرگز باور نمى كند در گذشته در آغوشش گياهى پرورش يافته ، و يا
در آينده ، موجود زنده اى در دامانش تولد خواهد يافت ، اما چند باران پى در پى و به
دنبال آن تابش اشعه حياتبخش آفتاب ، آنرا به حركت در مى آورد، گوئى خفته اى است كه
بيدار مى شود و يا صحيحتر مرده اى است كه بادم مسيحائى باران به حيات باز گردد،
انواع گلها و گياهها در آن آشكار مى شود و به دنبال آن حشرات و پرندگان و انواع
حيوانات از هر طرف به سوى آن مى آيند و زمزمه حيات و زندگى سر مى دهند.
خلاصه در آن سرزمين كه سابقا مرده و خاموش بود چنان غلغله اى بر پا
مى شود كه آدمى را مبهوت مى كند، و اين راستى يكى از شاهكارهاى آفرينش است .
هم نشانه اى است از قدرت و عظمت آفريدگار، و هم دليلى است بر امكان معاد كه چگونه
مردگان بار ديگر لباس حيات در تن مى كنند، و هم نعمت بزرگى است از نعمتهاى خداوند،
مخصوصا نعمتى مانند باران كه بندگان كمترين زحمتى براى ايجاد آن متحمل نمى شوند!.
بعد از نعمت آب كه مسلماء نخستين پايه حيات است ، به نعمت وجود چهار پايان و مخصوصا
ماده غذائى بسيار مفيدى مانند شير كه از آنها گرفته مى شود اشاره كرده مى گويد: ((و
در وجود چهار پايان درس ‍ عبرت بزرگى براى شما قرار دارد)) (و ان لكم فى الانعام
لعبرة ).
چه عبرتى از اين برتر كه : ((از درون شكم اين حيوانات از ميان غذاهاى هضم شده ، و
خون ، شير خالص و گوارا به شما مى نوشانيم )) (نسقيكم مما فى بطونه من بين فرث و دم
لبنا خالصا سائغا للشاربين ).
((فرث )) در لغت به معنى غذاهاى هضم شده درون معده است كه به مجرد رسيدن به روده ها
ماده حياتى آن جذب بدن مى گردد، و تفاله هاى آن به خارج فرستاده مى شود، در آن حال
كه اين غذاى هضم شده در درون معده است به آن ((فرث )) مى گويند و هنگامى كه تفاله
هاى آن خارج شد روث (سرگين ) گفته مى شود.
مى دانيم كه مقدار كمى از غذا مانند بعضى از مواد قندى و همچنين آب از همان ديواره
هاى معده جذب بدن مى شود، اما قسمت عمده هنگامى كه غذاى هضم شده منتقل به روده ها شد وارد خون مى گردد، و نيز مى دانيم كه شير از غده هاى مخصوصى كه درون پستان است تراوش
 مى كند و مواد اصلى آن از خون و غده هاى چربى ساز گرفته مى شود.
به اين ترتيب اين ماده سفيد رنگ تميز خالص ، اين غذاى نيرو بخش ‍ گوارا، از ميان
غذاهاى هضم شده مخلوط با تفاله ها، و از لابلاى خون بدست مى آيد، و اين براستى عجيب
است ، سرچشمه اى آنچنان آلوده و تنفرآميز، اما محصولش اين چنين خالص و زيبا و دل
انگيز و گوارا!.
بعد از حيوانات و شير آنها به بخشى از مواهب گياهان پرداخته مى گويد: خداوند از ميوه
هاى درختان نخل و انگور، غذاى پر بركتى نصيب شما ساخت كه گاه آن را به صورت زيانبار
در مى آوريد و از آن شراب مى سازيد و گاه رزق پاك و پاكيزه از آن مى گيريد (و من
ثمرات النخيل و الاعناب تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا).
((در اين امر نشانه ديگرى است از قدرت پروردگار براى آنها كه عقل و خرد دارند)) (ان
فى ذلك لاية لقوم يعقلون ).
((سكر)) گرچه در لغت معانى مختلفى دارد، ولى در اينجا به معنى مسكرات و مشروبات
الكلى است ، و معنى مشهور آن همين است .
روشن است كه قرآن در اين آيه هرگز اجازه شرابسازى از خرما و انگور نداده بلكه با
توجه به اينكه ((مسكرات )) را در مقابل ((رزق حسن )) قرار داده اشاره كوتاهى به
تحريم خمر و نامطلوب بودن آن نموده است ، بنابراين نياز به اين نداريم كه بگوئيم اين
آيه قبل از نزول تحريم شراب نازل شده و اشاره اى به حلال بودن آن است ، بلكه به عكس
آيه ، اشاره به حرام بودن آن مى كند و شايد اولين اخطار در زمينه تحريم خمر باشد.
در حقيقت گوئى در يك جمله معترضه و در ميان پرانتز قرآن مجيد
مى خواهد ضمن بر شمردن نعمتهاى الهى به سوء استفاده از آن نيز اشاره كند.
کته : 1 - پيدايش شير چگونه است ؟
قرآن مجيد چنانكه در آيات فوق خوانديم مى گويد شير از ميان ((فرث )) (غذاى هضم شده
داخل معده ) و دم (خون ) خارج مى شود.
((فيزيولوژى امروز)) اين مطلب را ثابت كرده است كه هنگامى كه غذا در معده ، هضم و
آماده جذب مى گردد، در سطحى بسيار وسيع و گسترده در داخل معده و روده ها در برابر
مليونها رگهاى موئين قرار مى گيرد، و عناصر مفيد و لازم آن را جذب كرده و به درخت
ريشه دارى كه نوك انتهائيش در نوك پستان خلاصه مى شود مى رساند.
مادر غذا مى خورد، عصاره اش به خون وارد مى گردد، شاخ و برگهاى انتهائى دستگاه خون و
عروق ، در مجاور شاخ و برگهاى انتهائى دستگاه گردش خون ((جنين )) قرار مى گيرد، و تا
بچه در شكم مادر است بدين طريق او را تغذيه مى كند، اما همينكه از مادر جدا شد، نوك
عقربه اين قطبنماى تغذيه كننده متوجه نوك پستان مادر مى شود در اين حالت ، مادر ديگر
نمى تواند، خون خود را به خون نوزاد برساند، از اين رو بايد تغيير حالت و تصفيه اى
انجام پذيرد كه محصول جديد را براى كودكش گوارا و سازگار سازد، اينجاست كه شير به
وجود مى آيد، از ميان ((فرث )) و ((دم )) يعنى از ميان آنچه مى خورد و تبديل به فرث
، و بعد از آن تبديل به خون مى شود.
و اتفاقا تركيب شير نيز چيزى است حد وسط ميان خون و فرث ، نه خون تصفيه شده است و نه
غذاى هضم شده ، از دومى فراتر مى رود و به اولى نمى رسد!.
پستانها براى ساختن مواد پروتوئينى شير، تنها از اسيدهاى امينه ذخيره شده بدن
استفاده مى كند.
بعضى از مواد شير در خون وجود ندارند و در غده هاى پستانى ساخته مى شوند (مانند
كازوئين ).
بعضى قسمتهاى ديگر موجود در شير بدون تغيير از پلاسماى خون ، از طريق ترشح وارد شير
مى شوند (مانند انواع ويتامينها، نمك طعام و فسفاتها).
بعضى ديگر از مواد مانند قند موجود در شير (لاكتوز) از قند موجود در خون گرفته مى
شود كه پستانها روى آن فعاليت داشته و در اين تغيير و تبديل سهم مؤ ثرى دارند.
به طورى كه ملاحظه مى كنيد توليد شير نتيجه جذب مواد غذائى بوسيله خون و ارتباط
مستقيم خون با غده هاى پستانها مى باشد، ولى جالب اينكه نه بوى خاص فرث و نه رنگ
مخصوص خون هيچكدام به شير منتقل نمى شود بلكه با رنگ و عطر و بوى تازه اى از نوك
پستان تراوش مى كند.
جالب توجه اينكه دانشمندان مى گويند براى توليد يك ليتر شير در پستان حداقل بايد
پانصد ليتر خون از اين عضو عبور كند، تا بتواند مواد لازم براى آن يك ليتر شير را از
خون بگيرد و براى توليد يك ليتر خون در عروق ، بايد مواد غذائى زيادى از روده ها
بگذرد و اينجاست كه مفهوم من بين فرث و دم كاملا مشخص مى گردد.
2 - مواد غذائى مهم شير
شير سرشار است از مواد مختلف حياتى كه رويهمرفته يك مجموعه كامل
غذائى را تشكيل مى دهد.
مواد معدنى شير عبارت است از سديم ، پتاسيم ، كلسيم ، منيزيم ، روى ، مس و كمى آهن و
همچنين فسفر و كلر و يد و گوگرد.
در شير گازهاى اكسيژن و ازت و اسيد كربنيك نيز وجود دارد.
مواد قندى شير به قدر كافى و به صورت لاكتوز مى باشد. ويتامينهاى محلول در شير ويتامين ((ب )) و ((پ )) و ((آ)) و ((د)) مى باشد، امروز
ثابت شده است كه اگر حيوان خوب چرا شده باشد تمام اقسام ويتامينها در شير آن وجود
دارد كه شرح همه آنها در اين مختصر نمى گنجد، و اين مساءله نيز تقريبا مورد اتفاق
است كه شير تازه يك غذاى كامل محسوب مى شود.
و شايد به همين دليل است كه در حديثى از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى
خوانيم ليس يجزى مكان الطعام و الشراب الا اللبن : ((تنها چيزى كه مى تواند جاى آب و
غذا را كاملا بگيرد شير است )).
و نيز در روايات مى خوانيم شير عقل انسان را زياد مى كند و ذهن انسانرا صفا مى بخشد
روشنائى چشم را مى افزايد و نسيان و فراموشكارى را برطرف مى كند، قلب را تقويت كرده
و پشت را محكم مى گرداند (و مى دانيم هر يك از اين آثار ارتباط نزديكى با مواد حياتى
موجود در شير دارد)).
3 - شير غذاى خالص و گوارا
در آيات فوق مخصوصا روى ((خالص بودن )) و ((گوارا بودن )) شير تكيه شده است ، و اين
در بدو نظر براى هر كس روشن است كه شير غذائى است كم حجم و پر نيرو و خالص از مواد
اضافى و در عين حال آنچنان گوارا است كه براى هر انسان ، در هر سن و سال ، از كودكى
تا پيرى ، مفيد و سازگار است ، و به خاطر همين جهات بسيارى از بيماران از اين غذا استفاده مى كنند، مخصوصا براى رشد استخوانها اثر فوق العاده اى براى آن قائلند و به همين دليل در موارد شكستگى استخوانها، توصيه مى شود.
يكى از معانى خلوص پيوند است ، و شايد به خاطر همين معنى است كه بعضى اين تعبير
قرآنى را در مورد شير اشاره به تاءثير فوق العاده آن در استخوانسازى مى دانند.
و جالب اينكه در احكام اسلامى كه در زمينه مساءله رضاع (شيرخوارگى ) وارد شده نيز
اين معنى به وضوح ديده مى شود.
زيرا از يكسو مى بينيم فقهاء مى گويند: اگر كودكى از مادرى بمقدارى شير بخورد كه
استخوانش محكم گردد و گوشتش برويد اين كودك به آن مادر محرم مى شود (و همچنين نسبت
به شوهر آن زن و بعضى ديگر از كسان آنها) اما از سوى ديگر مى گويند 15 بار شير
نوشيدن متوالى و حتى يكشبانه روز پى در پى نوشيدن شير سبب اين محرميت مى گردد، آيا
اگر اين دو سخن را به يكديگر ضميمه كنيم مفهومش اين نمى شود كه حتى تغذيه از شير در
يكشبانه روز اثر در تقويت استخوانها و روياندن گوشت دارد؟!
اين نكته نيز لازم به تذكر است كه در دستورات اسلامى به شير ((آغوز)) كه در لغت عرب
به آن ((لباء)) مى گويند اهميت فوق العاده اى داده شده است تا آنجا كه در كتب فقهى
اسلامى مى خوانيم حيات كودك بستگى به آن دارد، و به همين دليل دادن شير آغوز را به
كودك از واجبات شمرده اند.
و نيز شايد به همين جهت است كه درباره موسى (عليه السلام ) در سوره قصص آيه 7 چنين
مى خوانيم و اوحينا الى ام موسى ان ارضعيه فاذا خفت عليه فالقيه فى اليم : ((به مادر
موسى وحى فرستاديم كه او را شير ده و هنگامى كه بر او ترسيدى او را به آغوش امواج
بسپار))!.
پاورقي : 72-اقتباس از کتاب شيمي حياتي و پزشکي ، و کتاب اولين دانشگاه و آخرين پيامبر جلد 6 صفحات 71
تا 77.
73-در مباحث مربوط به شير از کتاب اولين دانشگاه و آخرين پيامبر جلد 6 استفاده شده است.
74-شرح لمعه کتاب نکاح احکام الاولاد و منها الرضاع.