موضوع نگاه به غذا
نام سوره : عبس                 
شماره آيه : 24
متن آيه : فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ 24
ترجمه : انسان بايد به غذاى خويش بنگرد.
 
شان نزول : ندارد
 
انسان بايد به غذاى خود بنگرد!
از آنجا كه آيات قبل سخن از مساءله معاد مى گفت ، و آيات آينده نيز با صراحت بيشترى
از اين مساءله سخن مى گويد، به نظر مى رسد كه آيات مورد بحث به منزله دليلى است براى
مساءله معاد كه از طريق بيان قدرت خداوند بر همه چيز، و همچنين احياى زمينهاى مرده
به وسيله نزول باران كه خود نوعى معاد در عالم گياهان است ، امكان رستاخيز را اثبات
مى كند.
در ضمن چون اين آيات از انواع غذاهايى كه خدا در اختيار انسان و چهار پايان قرار
داده سخن مى گويد حس شكرگزارى انسان را برمى انگيزد و او را به شناخت منعم و معرفت
الله دعوت مى كند.
نخست مى فرمايد: ((انسان بايد به غذاى خويش بنگرد كه چگونه خداوند آن را آفريده است
؟)) (فلينظر الانسان الى طعامه ).
نزديكترين اشياء خارجى به انسان غذاى او است كه با يك دگرگونى جزء بافت وجود او مى
شود، و اگر به او نرسد به زودى راه فنا را پيش ‍ مى گيرد، و به همين دليل قرآن از
ميان تمام موجودات روى مواد غذايى آن هم موادى كه از طريق گياهان و درختان ، عائد انسان مى شود تكيه كرده است .
روشن است كه منظور از نگاه كردن تماشاى ظاهرى نيست ، بلكه نگاه به معنى دقت و انديشه
در ساختمان اين مواد غذايى ، و اجزاء حياتبخش ‍ آن ، و تاءثيرات شگرفى كه در وجود
انسان دارد، و سپس انديشه در خالق آنها است .
و اينكه بعضى احتمال داده اند مراد نگاه ظاهرى است ، نگاهى كه باعث تحريك غده هاى
بزاقى دهن ، مى شود، در نتيجه كمك به هضم غذا مى كند بسيار بعيد به نظر مى رسد، زيرا
آيه به قرينه آيات قبل و بعد اصلا در مقام بيان اينگونه مسائل نيست ، منتها بعضى از
دانشمندان غذاشناس كه قرآن را تنها از زاويه محدود مسائل شخصى خود مى نگرند طبيعى
است چنين پندارى درباره آيه فوق داشته باشند.
بعضى نيز معتقدند كه منظور از نگاه كردن به مواد غذايى اين است كه انسان هنگامى كه
بر سر سفره مى نشيند دقيقا بنگرد كه آنها را از چه راهى تهيه كرده ؟ حلال يا حرام ؟
مشروع يا نامشروع ؟ و به اين ترتيب جنبه هاى اخلاقى و تشريعى را مورد توجه قرار دهد.
در بعضى از روايات كه از معصومين نقل شده نيز آمده است كه منظور از ((طعام )) در
اينجا ((علم و دانشى )) است كه غذاى روح انسان است ، بايد بنگرد كه آن را از چه كسى
گرفته ؟ از جمله از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده كه در تفسير اين آيه فرمود:
((علمه الذى ياخذه عمن ياخذه ؟)).
نظير همين معنى از امام صادق (عليه السلام ) نيز نقل شده است .
بدون شك معنى ظاهرى آيه همان غذاهاى جسمانى است كه در آيات بعد مشروحا ذكر شده ، ولى
غذاى روح را نيز از طريق قياس اولويت مى توان استفاده كرد، چرا كه انسان تركيبى است
از روح و جسم ، همانگونه كه جسم او نياز به غذاى مادى دارد، روح او نيز محتاج به غذاى روحانى است .
و جايى كه انسان بايد در غذاى جسمانيش دقيق شود، و سرچشمه آن را كه باران حياتبخش
است طبق آيات بعد بشناسد بايد در غذاى روحانى خود نيز دقت بخرج دهد كه از طريق باران
وحى بر سر زمين قلب پاك پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل مى گردد، و از
آنجا در سينه هاى معصومين (عليهم السلام ) ذخيره مى شود و همچون چشمه هاى جوشانى در
صفحه قلوب جارى مى گردد، و انواع ميوه هاى لذتبخش ‍ ايمان و تقوا و فضائل اخلاقى را
پرورش مى دهد.
آرى انسان بايد درست بنگرد كه سرچشمه اصلى علم و دانش او كه غذاى روحانى او است كجا
است مبادا از سرچشمه آلوده اى تغذيه شود و روح و جان او را بيمار كند يا به هلاكت
افكند.
و نيز از طريق قياس اولويت مى توان مساءله ((حلال و حرام )) و مشروع و نامشروع را به
وسيله ((دلالت التزامى )) از آيه استفاده كرد.
اين احتمال نيز وجود دارد كه هم ((طعام )) در آيه شريفه معنى وسيع و گسترده دارد، و
هم ((نگاه كردن )) و بنابراين تفسيرهاى سه گانه فوق در آن جمع مى گردد.
در اينكه منظور از ((انسان )) در اينجا چه كسى است ؟ ناگفته پيدا است كه همه انسانها
را شامل مى شود، اعم از مؤ من و كافر، همه بايد به اين مواد غذايى و شگفتيها و اسرار
نهفته در آنها بنگرند، تا افراد بى ايمان راه حق را پيدا كنند و افراد مؤ من بر
ايمانشان افزوده شود.
و به راستى هر يك از مواد غذايى : ميوهها، دانه هاى غذايى سبزيها، براى خود دنياى
شگفت انگيزى دارد كه مدتها مى توان روى آن مطالعه كرد، و درسهايى از آن آموخت كه در
تمام عمر به ما روشنايى و بينش ‍ مى دهد.
سپس به شرح تفصيلى اين مواد غذايى و منابع آن پرداخته ، مى فرمايد: ((ما آب فراوانى
از آسمان فرو ريختيم )) (انا صببنا الماء صبا).
((صب )) به معنى ((فرو ريختن آب است از طرف بالا)) و در اينجا منظور نزول باران است
، و تعبير به ((صبا)) در آخر آيه براى بيان تاءكيد و فراوانى اين آب مى باشد
آرى آب كه مهم ترين مايه حيات است همواره به مقدار فراوان به لطف پروردگار از آسمان
نازل مى شود، و مى دانيم تمام نهرها، و چشمهها، و قناتها، و چاه هاى آب ، ذخائر آبى
خود را از باران مى گيرند، و مايه اصلى همه آنها باران است كه ((اگر باران به
كوهستان نبارد به سالى دجله گردد خشك رودى )).
بنابراين به هنگام مطالعه ((مواد غذايى )) قبل از هر چيز انسان به نظام بارش باران
متوجه مى شود، كه چگونه دائما آفتاب بر سطح درياها مى تابد، و ابرها از آن برمى
خيزند، و بادها آنها را بحركت در مى آورند، سپس به خاطر دور شدن از سطح زمين ، و
قرار گرفتن در منطقه سرد جوى بار ديگر تبديل به آب شده ، و فرو مى ريزند آبى زلال و
پاك و خالى از هر گونه املاح مضر و آلودگى ، آن هم به صورت قطرات كوچك ، يا دانه هاى
نرم برف كه به آرامى بر زمين مى نشيند، و جذب زمين و گياهان و درختان مى شود.
بعد از ذكر موضوع آب كه يكى از اركان مهم رويش گياهان است ، به سراغ ركن مهم ديگر
يعنى ((زمين )) مى رود، و مى افزايد: ((سپس ‍ زمين را از هم شكافتيم )) (ثم شققنا
الارض شقا).
بسيارى از مفسران گفته اند كه اين شكافتن اشاره به شكافتن زمين به وسيله جوانه هاى
گياهان است ، و به راستى اين يكى از عجائب است كه جوانهاى با آنهمه
نرمى و لطافت خاكهاى سخت را مى شكافد، و گاه در كوهستانها از لابلاى سنگها عبور كرده
، سر بيرون مى آورد، چه قدرت عظيمى خالق بزرگ در اين جوانه لطيف آفريده است كه مى
تواند اين چنين قدرتنمايى كند؟!
بعضى نيز احتمال داده اند كه منظور شكافتن زمين به وسيله شخم زدن انسانها، يا حتى به
وسيله كرمهايى است كه نوعى عمل شخم زدن را تواءم با اعمال حياتى ديگر در زمين انجام
مى دهند!
درست است كه شخم زدن كار انسان است ، ولى از آنجا كه تمام وسائل آن را خدا در اختيار
او گذاشته ، به خداوند نسبت داده شده است .
تفسير سومى كه براى اين تعبير به نظر مى رسد و از جهاتى ترجيح دارد اين است كه منظور
از شكافتن زمين خرد شدن سنگهاى سطح آن است .
توضيح اينكه : در آغاز سطح زمين را قشر عظيمى از سنگها پوشانده بود، بارانهاى سيلابى
پى در پى فرو باريدند، و سنگها را شكافتند، ذرات آن را جدا كردند و در قسمتهاى گود
زمين گستردند، و به اين ترتيب توده خاك قابل زراعت تشكيل شد، و هم اكنون نيز سيلابها
قسمتى از آنها را در خود حل كرده به دريا مى ريزند، اما خاكهاى جديدى كه به وسيله
برف و باران مجددا تشكيل مى شود جاى آن را مى گيرد، و گرنه انسان گرفتار كمبود خاك
زراعتى مى شد!
به اين ترتيب آيه اشاره به يكى از معجزات علمى قرآن است كه نشان مى دهد اول بارانها
فرو مى بارند، و سپس زمينها شكافته مى شوند و آماده زراعت مى گردند، نه تنها در
روزهاى نخست اين عمل صورت گرفته كه امروز نيز ادامه دارد.
اين تفسير از آنجا كه مساءله ((انبات )) و روياندن گياه در آيه بعد ذكر مى شود
مناسبتر به نظر مى رسد.
جمع ميان هر سه تفسير نيز بعيد نيست .
بعد از ذكر اين دو ركن اساسى يعنى ((آب )) و ((خاك )) به هشت قسمت از از روييدنيها
كه از اركان اساسى غذاى انسان يا حيوانات است اشاره كرده ، مى فرمايد: ((سپس ما در
زمين دانه فراوانى رويانديم )) (فانبتنا فيها حبا).
دانه هاى غذايى كه مايه اصلى تغذيه انسان و انواع حيوانات است ، دانه هايى كه اگر
يكسال بر اثر خشكسالى قطع شود قحطى و گرسنگى تمام جهان را فرا مى گيرد، و انسانها
همه در زحمت فرو مى روند.
تعبير به ((حبا)) به صورت ((نكره )) در اينجا دليل بر بيان عظمت ، و يا تنوع انواع
اين دانه ها است ، و اينكه بعضى آن را تفسير به خصوص ((گندم )) و ((جو)) كرده اند
دليلى بر آن نيست ، چرا كه اين تعبير همه حبوبات را شامل مى شود.
و در مرحله بعد مى افزايد: ((همچنين انگور و سبزى بسيار)) (و عنبا و قضبا)
ذكر ((عنب )) (انگور) از ميان تمام ميوهها به خاطر مواد غذايى و حياتى فراوانى است
كه در اين ميوه نهفته شده ، و آن را به صورت يك غذاى كامل در آورده است (توجه داشته
باشيد كه ((عنب )) هم به ((انگور)) گفته مى شود و هم به ((درخت انگور)) و در آيات
قرآن بر هر دو اطلاق شده ، ولى در اينجا مناسب همان انگور است ).
((قضب )) (بر وزن جذب ) در اصل به معنى سبزيهايى است كه آن را در نوبتهاى مختلف مى
چينند، و در اينجا به معنى انواع سبزيهاى خوردنى است ، و ذكر آن به دنبال انگور دليل
بر اهميت اين ماده غذايى است .
كه در علم غذاشناسى امروز فوق العاده روى آن تكيه مى شود.
گاه كلمه ((قضب )) به معنى قطع كردن و چيدن ، و واژه ((قضيب )) به معنى شاخه درخت
آمده ، و ((سيف قاضب )) به معنى شمشير قاطع است .
از ابن عباس نقل شده كه منظور از ((قضب )) در اينجا ((رطب )) است كه آن را از درخت
مى چينند، ولى اين تفسير بسيار بعيد به نظر مى رسد، چرا كه در آيه بعد اشاره جداگانه
به مساءله رطب شده است .
بعضى نيز احتمال داده اند كه ((قضب )) به معنى ميوه هاى بوته اى باشد (مانند خيار و
هندوانه و مانند آنها) و يا ريشه هاى گياهى (مانند هويج و پياز و كلم ).
ولى بعيد نيست كه قضب در اينجا معنى گسترده اى داشته باشد كه هم سبزيهاى خوردنى را
شامل شود، و هم ميوه هاى بوته اى و هم ريشه هاى غذايى را.
سپس مى افزايد: ((و زيتون و نخل فراوان )) (و زيتونا و نخلا).
تكيه روى اين دو ميوه نيز دليلش روشن است چرا كه امروز ثابت شده كه هم ((زيتون )) و
هم ((خرما)) از مهم ترين مواد غذايى نيروبخش و مفيد و سلامت آفرين است .
و در مرحله بعد مى افزايد: ((و باغهايى پر درخت (با انواع ميوه هاى رنگارنگ ))) (و
حدائق غلبا).
((حدائق )) جمع ((حديقة )) به معنى باغى است كه اطراف آن ديوار و محفوظ باشد، و در
اصل به معنى قطعه زمينى است كه داراى آب است ، اين واژه از ((حدقه )) چشم گرفته شده
كه دائما آب در آن جارى است .
و از آنجا كه اينگونه باغها معمولا باغهاى ميوه است مى تواند اشاره اى به
انواع ميوه هاى بهشتى بوده باشد.
((غلب )) (بر وزن قفل ) جمع ((اغلب )) و ((غلباء)) به معنى گردن كلفت است ، و در اصل
از ماده غلبه گرفته شده ، و در اينجا به معنى درختان بلند و تنومند است .
سپس مى افزايد: ((و ميوه و چراگاه )) (و فاكهة و ابا).
((اب )) (با تشديد باء) به معنى گياهان خودرو و چراگاهى است كه آماده چريدن حيوانات
و يا چيدن گياهان باشد، و در اصل معنى ((آمادگى )) را مى بخشد، و از آنجا كه اينگونه
چراگاهها آماده بهره بردارى است به آن ((اب )) گفته شده .
بعضى نيز گفته اند منظور از ((اب )) ميوه هايى است كه قابل خشك كردن و ذخيره نمودن
براى زمستان است ، به مناسبت اينكه هميشه آماده بهره بردارى است .
بسيارى از مفسران اهل سنت و شيعه در ذيل اين آيه نقل كرده اند كه روزى عمر بر منبر
بود و اين آيات را تلاوت كرد، سپس گفت : همه اينها را ما مى شناسيم اما ((اب )) چيست
؟ نمى دانم ، سپس عصايى را كه در دست داشت رها كرد و گفت : به خدا سوگند كه اين
يكنوع تكلف است ، چه اشكالى دارد معنى ((اب )) را ندانى ! شما از چيزى از كتاب الله
پيروى كنيد كه براى شما تبيين شده ، و به آن عمل نماييد و آنچه را نمى دانيد و نمى
فهميد موكول به پروردگار كنيد!.
اين نشان مى دهد كه او مفهوم كلمه ((اب )) را چيز پيچيده اى مى دانست ، در حالى كه
با مراجعه به متون لغت روشن مى شود كه مطلب پيچيده اى نيست .
و عجب اينكه در در المنثور آمده است كه همين سؤ ال را از ابو بكر
كرده اند، او گفت من اگر در كتاب خدا چيزى را بگويم كه نمى دانم كدام آسمان بر سر من
سايه مى افكند، و كدام زمين حاضر است مرا بپذيرد؟.
درست است كه بسيارى از دانشمندان اهل سنت از اين دو حديث نتيجه گرفته اند كه هيچكس
نبايد در مورد مسائلى كه آگاه نيست ، مخصوصا در كتاب الله ، سخنى بگويد، ولى بالاخره
جاى اين سؤ ال باقى است كه چگونه كسى كه به عنوان پيشوا و خليفه مسلمين مى خواهد
حكومت كند از مفهوم لغتى كه در متن قرآن مجيد آمده و چندان پيچيدگى ندارد آگاه
نباشد؟ اينها همه دليل بر اين است كه بايد در هر عصر و زمان رهبرى الهى در ميان مردم
بوده باشد كه از تمام مسائل شرع آگاه و از هر اشتباه و خطايى مصون و معصوم باشد.
و لذا در ذيل حديثى كه مرحوم ((مفيد)) در ((ارشاد)) آورده است مى خوانيم : هنگامى كه
اين ماجرا به گوش امير مؤ منان على (عليه السلام ) رسيد، فرمود: سبحان الله اما علم
ان الاب هو الكلاء و المرعى و ان قوله تعالى : و فاكهه و ابا اعتداد من الله بانعامه
على خلقه ، فيما غذاهم به ، و خلقه لهم و لانعامهم ، مما تحيى به انفسهم و تقوم به
اجسادهم : ((عجيب است ، آيا او نمى دانست كه ((اب )) به معنى گياهان خودرو و چراگاه
است ، و اينكه جمله ((و فاكهة و ابا)) عنايتى است از سوى خداوند نسبت به بندگانش در
آنچه از مواد غذايى به آنها داده ، و براى آنان و چهارپايانشان آفريده ، از چيزهايى
كه مايه حيات و قوام جسم آنها است ؟!.
در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه در آيات گذشته بعضى از ميوهها بالخصوص مطرح شده
بود، و در اينجا ميوه به طور كلى مطرح شده ، و از اين گذشته در آيه قبل كه سخن از
باغها مى گفت ظاهرا نظر به ميوه هاى باغها داشت ، چگونه بار ديگر ميوه در اينجا مطرح
شده است ؟
در پاسخ مى گوييم : اما اينكه بعضى از ميوهها بالخصوص ذكر شده مانند انگور و زيتون و
خرما (به قرينه درخت نخل ) به خاطر اهميت فوق العاده اى است كه از ميان ميوهها
دارند، و اما اينكه چرا فاكهه (ميوه ) جداگانه از ((حدائق )) (باغها) ذكر شده
؟، ممكن است به خاطر اين باشد كه باغها منافع ديگرى غير از ميوه نيز دارند، منظره
زيبا، طراوت و هواى سالم و مانند آن از اين گذشته برگ بعضى از درختان و ريشه و پوست
بعضى ديگر، جزء مواد خوراكى هستند (مانند چاى و دارچين و زنجبيل و امثال آن ) به
علاوه برگهاى بسيارى از درختان خوراك مناسبى براى حيوانات است و مى دانيم آنچه در
آيات فوق آمده ، هم خوراك انسان را شامل مى شود، هم خوراك حيوان را.
و لذا در آيه بعد كه آخرين آيه مورد بحث است ، مى افزايد: ((تا وسيله بهره گيرى شما
و چارپايانتان باشد)) (متاعا لكم و لانعامكم ).
((متاع )) هر چيزى است كه انسان از آن متمتع و بهرهمند مى شود.
جالب اينكه همه آنها، غذاهاى گياهى و نباتى است ، اين به خاطر اهميتى است كه
((گياهان )) و ((حبوبات )) و ((ميوهها)) در تغذيه انسان دارند، بلكه غذاى حقيقى
انسان همينها است ، و غذاهاى حيوانى در درجه بعد قرار دارد و
به مقدار كمتر.
آنچه در اينجا قابل توجه است اينكه : علم غذاشناسى امروز كه يكى از علوم گسترده و
مهم است و براى خود دنياى وسيعى با چشم اندازهاى وسيعترى را مجسم مى كند، در حقيقت
شرحى است بر آنچه در اين آيات آمده ، و عظمت قرآن را منعكس مى كند، مخصوصا موادى كه
در آيات بالا روى آن تكيه شده هر يك از ديدگاه علم غذاشناسى ، بسيار مهم و با ارزش
است .
به هر حال دقت در اين امور، انسان را به عظمت خالق آنها، و الطاف و محبتهاى او نسبت
به نوع بشر آشناتر مى سازد.
آرى دقت در غذاى جسم ، و سپس در غذاى روح ، هم از نظر محتوى و ساختمان ، و هم از نظر
طرق اكتساب ، مى تواند آدمى را در مسير معرفة الله و تهذيب نفس و خودسازى پيش برد،
آرى ((آدمى بايد در غذايش ‍ به دقت بنگرد)) و چه پر معنى است همين يك جمله كوتاه.