موضوع خرما وانگور
نام سوره : المؤمنون                 شماره آيه : 19
متن آيه : فَأَنشَأْنَا لَكُم بِهِ جَنَّاتٍ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ
لَّكُمْ فِيهَا فَوَاكِهُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ 19
 
ترجمه : سپس به وسيله آن باغهائى از درخت نخل و انگور براى شما ايجاد كرديم ، باغهائى كه در آن ميوه هاى بسيار است و از آن تناول مى كنيد.
نزول : ندارد
تفسير : باز هم نشانه هاى توحيد گفتيم قرآن پس از ذكر صفات مؤ منان به طرق تحصيل ايمان پرداخته ، و در آيات گذشته چنانكه ديديم از آيات انفسى و نشانه هاى عظمت پروردگار در وجود خود ما سخن گفت ، اكنون به جهان برون و آيات آفاقى مى پردازد و عظمت آفرينش را در آسمان و زمين منعكس مى كند:
نخست مى فرمايد: ((ما بر فراز شما هفت طريقه آفريديم )) (و لقد خلقنا فوقكم سبع
طرائق ).
((طرائق )) جمع ((طريقه )) به معنى ((راه )) يا به معنى ((طبقه )) است ، در صورت اول
معنى آيه چنين مى شود كه ما هفت راه بالاى سر شما آفريديم ، ممكن است اين راهها طرق رفت و آمد فرشتگان باشد، و ممكن است مدار گردش ستارگان آسمان .
بنابر معنى دوم مفهومش اين است كه ما هفت طبقه (هفت آسمان ) بر فراز شما آفريديم .
درباره آسمانهاى هفتگانه قبلا سخن بسيار گفته ايم آنچه در اينجا به عنوان اشاره بايد
گفت اين است كه اگر عدد هفت را به معنى ((تكثير)) بگيريم مفهومش اين است كه بر فراز شما عالمهاى بسيار و كرات و كواكب و سيارات بيشمارى است .
تعبير به طبقه هرگز نبايد افلاك بطلميوسى را كه همچون پوست پياز بر فراز يكديگر قرار
داشتند تداعى كند، و چنين تصور شود كه قرآن بر اين فرضيه نادرست تكيه كرده ، بلكه
((طرائق و طبقات )) اشاره به عوالمى است كه در فواصل مختلف از ما قرار دارند و نسبت
به ما هر يك فوق ديگرى است ، بعضى دورتر و بعضى نزديكتر.
و اگر عدد ((سبع )) (هفت ) را، عدد ((شمارش و تعداد)) بگيريم ، مفهومش اين است غير از اين عالمى كه شما مى بينيد (مجموعه ثوابت و سيارات و كهكشانها) شش عالم ديگر ما فوق آن قرار دارد كه هنوز دست علم و دانش بشر به آن نرسيده است .
و هرگاه به نقشه منظومه شمسى و قرار گرفتن سيارات مختلف بر گردد آن درست دقت كنيم
تفسير ديگرى نيز براى اين آيه مى توان يافت و آن اينكه از اين نه سياره كه گرد آفتاب
مى گردند دو سياره (عطارد و زهره ) مدارشان زير مدار زمين است ، در حالى كه شش سياره ديگر مدارشان بيرون مدار زمين و شبيه طبقاتى است كه يكى بر فراز ديگرى قرار گرفته و هنگامى كه مدار كره ماه را كه آنهم گرد زمين مى چرخد بر آن بيفزائيم عدد هفت مدار (مسير) يا هفت طبقه تكميل مى گردد (دقت كنيد).
و از آنجا كه تعدد عوالم و طرق آنها ممكن است اين توهم را به وجود آورد كه آيا اين
وسعت و عظمت عالم موجب نخواهد شد كه آفريدگار از آنها غافل گردد، در پايان آيه
بلافاصله مى فرمايد: ما هرگز از آفرينش خود غافل نبوده و نخواهيم بود (و ما كنا عن
الخلق غافلين ).
تكيه بر روى عنوان ((خلق )) در اينجا اشاره به اين است كه مساءله آفرينش و خلقت به
خودى خود دليل علم آفريدگار و توجه او به آنها است ، مگر مى شود ((آفريننده )) از
((آفريده )) خود غافل باشد؟!.
اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه منظور اين است : ما راههاى فراوانى براى
آمد و شد فرشتگان بر فراز شما قرار داديم و از حال شما غافل نيستيم و فرشتگان ما نيز
شاهد و ناظر اعمال شمايند.
آيه بعد به يكى ديگر از مظاهر قدرت الهى كه از بركات آسمان و زمين محسوب مى شود يعنى باران اشاره كرده مى گويد: ((ما از آسمان آبى فرو فرستاديم به اندازه معين )) (و
انزلنا من السماء ماء بقدر).
نه آنقدر زياد كه زمينها را در خود غرق كند، و نه آنقدر كم كه تشنه كامان در جهان
گياهان و حيوانات سيراب نگردند.
آرى از ((آسمان )) كه بگذريم و به ((زمين )) بپردازيم يكى از مهمترين مواهب الهى آبى
است كه مايه حيات همه موجودات زنده است .
سپس به مساءله مهمترى در همين رابطه كه مساءله ذخيره آبها در منابع زيرزمينى است پرداخته مى گويد ما اين آب را در زمين در مخازن مخصوص ساكن كرديم ، در حالى كه اگر مى خواستيم آن را از بين ببريم كاملا قدرت داشتيم (فاسكناه فى الارض و انا على ذهاب به لقادرون ).
مى دانيم قشر روئين زمين از دو طبقه كاملا مختلف تشكيل يافته : طبقه نفوذپذير
و طبقه نفوذ ناپذير، اگر تمام قشر زمين نفوذ پذير بود آبهاى باران فورا در اعماق
زمين فرو مى رفتند و بعد از يك باران ممتد و طولانى همه جا خشك مى شد و قطرهاى آب پيدا نبود!
و اگر تمام قشر زمينى طبقه نفوذ ناپذير همچون گل رس بود تمام آبهاى باران در سطح
زمين مى ماندند آلوده و متعفن مى شدند و عرصه زمين را بر انسان تنگ مى كردند، و اين آبى كه مايه حيات است مايه مرگ انسان مى شد.
ولى خداوند بزرگ و منان قشر بالا را نفوذ پذير و قشر زيرين را نفوذ ناپذير قرار داده
تا آبها در زمين فرو روند و در منطقه نفوذ ناپذير مهار شوند و ذخيره گردند، و بعدا
از طريق چشمه ها، چاهها و قناتها مورد استفاده واقع شوند، بى آنكه بگندند و توليد
مزاحمت كنند يا آلودگى پيدا كنند.
اين آب گوارائى را كه ما امروز از چاه عميق بيرون مى كشيم و با نوشيدن آن جان تازه
پيدا مى كنيم ممكن است از قطرات بارانى باشد كه هزاران سال قبل از ابرها نازل شده و
در اعماق زمين براى امروز ذخيره گشته است ، بى آنكه فاسد شود.
به هر حال كسى كه انسان را براى زندگى آفريد و مهمترين مايه حيات او را آب قرار داد
منابع بسيار مهمى براى ذخيره اين ماده حياتى قبل از او آفريده و آبها را در آن ذخيره
كرده است !
البته قسمتى از ذخيره هاى اين ماده حياتى بر فراز كوهها است (به صورت برفها و يخها)
كه گاهى همه ساله آب شده جريان مى يابد و گاه صدها و يا هزاران سال بر قله كوهى مى مانند تا روزى كه فرمان نزول به آنها داده شود و بر اثر تغيير حرارت جوى به سوى دشت و هامون سرازير گردد و زمينهاى تشنه را سيراب كند،
ولى با توجه به كلمه ((فى )) در ((فى الارض )) چنين به نظر مى رسد كه آيه اشاره به
منابع زير زمينى آب مى كند نه فوق زمينى .
در آيه بعد به دنبال نعمت پر بركت باران به محصولاتى كه از آن مى رويد اشاره كرده مى
گويد: ((ما به وسيله اين آب ، باغهائى از درخت نخل و انگور براى شما ايجاد كرديم ،
باغهائى كه در آن ميوه هاى بسيار است و از آن مى خوريد)) (فانشانا لكم به جنات من
نخيل و اعناب لكم فيها فواكه كثيرة و منها تاكلون ).
خرما و انگور تنها محصول آنها نيست بلكه اين دو محصول عمده و پرارزش آنها است و گرنه انواع مختلفى از ديگر ميوه ها در آن يافت مى شود.
جمله ((و منها تاءكلون )) (از آن مى خوريد) ممكن است اشاره به اين باشد كه محصول اين  باغهاى پر بركت تنها ميوه هاى آنها نيست ، بلكه خوردنى بخشى از آن است .
اين باغها (از جمله نخلستانها) استفاده هاى فراوان ديگرى براى زندگى انسان دارد، از
برگهاى آنها، فرش ، و گاهى لباس درست مى كنند، از چوبهاى آنها خانه مى سازند، از
ريشه ها و برگها و ميوه هاى بعضى از اين درختان مواد داروئى مى گيرند، و نيز از
بسيارى از آنها علوفه براى دامها، و از چوب آنها براى سوخت استفاده مى كنند.
فخر رازى در تفسير خود اين احتمال را نيز داده است كه منظور از ((منها تاكلون )) اين
است كه زندگى و روزى شما از اين باغها اداره مى شود، درست همانند اينكه در فارسى مى گوئيم : فلانكس از فلان كسب و كار نان مى خورد (يعنى گذران زندگى او از آن است ).
اين نكته نيز قابل توجه است كه در آيات فوق ، مبدء حيات انسانى آب
نطفه شمرده شده ، و مبدء حيات گياهى آب باران ، در واقع اين دو نمونه برجسته حيات هردو از آب سرچشمه مى گيرند، آرى قانون خداوند، قانون واحد و گسترده اى در همه جا است
. بعد به يكى ديگر از درختان پر بركتى كه از همين آب باران پرورش مى يابد اشاره كرده
مى گويد: علاوه بر اين باغهاى نخل و انگور و ميوه هاى ديگر درختى ايجاد كرديم كه از
طور سيناء مى رويد و از آن روغن و نان خورش براى خورندگان بدست مى آيد (و شجرة تخرج من طور سيناء تنبت بالدهن و صبغ للاكلين ).
در اينكه منظور از ((طور سيناء)) چيست ، مفسران دو احتمال عمده داده اند:
نخست اينكه اشاره به همان كوه طور معروف است كه در صحراى سينا قرار دارد، و اگر مىبينيم كه قرآن در اينجا درخت زيتون را به عنوان درختى كه از كوه طور مى رويد توصيف
كرده به خاطر آن است كه عربهاى حجاز هنگامى كه از بيابانهاى خشك اين منطقه مى گذشتندو به شمال رو مى آوردند نخستين منطقه اى كه در آن به درختهاى پر بار زيتون بر خوردمى كردند، منطقه طور در جنوب صحراى سيناء بوده است ، مشاهده نقشه جغرافيائى اين مطلب را به خوبى روشن مى كند.
احتمال ديگر اينكه طور سيناء جنبه توصيفى دارد و به معنى كوه پربركت يا كوه پردرخت
يا كوه زيبا است (چون طور به معنى كوه و سيناء به معنى پر بركت و زيبا و مشجر است ).
واژه ((صبغ )) در اصل به معنى رنگ است ، ولى از آنجا كه انسان به هنگام
خوردن غذا معمولا نان خود را با خورشى كه مى خورد رنگين مى كند به تمام انواع نان
خورشها، ((صبغ )) گفته شده است ، به هر حال كلمه صبغ ، ممكن است اشاره به همان روغن زيتون باشد كه با نان مى خوردند و يا انواع نان خورشها كه از درختان ديگر استفاده مىكردند.
در اينجا سؤ الى پيش مى آيد كه چرا در ميان انواع ميوه ها بالخصوص روى اين سه ميوه
تكيه شده است : خرما، انگور و زيتون ؟
در پاسخ بايد به اين نكته توجه داشت كه از نظر تحقيقات علمى غذاشناسان كمتر ميوه اى وجود دارد كه براى بدن انسان به اندازه اين سه ميوه مفيد و مؤ ثر باشد.
((روغن زيتون )) براى توليد سوخت و ساز بدن ارزش فراوانى دارد، كالرى حرارتى آن
بسيار زياد، دوست صميمى كبد انسان ، برطرف كننده عوارض كليه ها و سنگهاى صفراوى و قلنجهاى كليوى ، تقويت كننده اعصاب و بالاخره اكسير سلامتى است .
در مورد ((خرما)) آنقدر توصيف شده كه در اين مختصر نمى گنجد: قند فراوان خرما از
سالمترين قندها است و از نظر بسيارى از غذاشناسان خرما يكى از عوامل جلوگيرى از
سرطان است ، دانشمندان در خرما سيزده ماده حياتى ، و پنج نوع ويتامين كشف كرده اند كه آن را به صورت يك منبع فوق العاده ارزشمند غذائى در مى آورد.
اما ((انگور)) به عقيده بعضى از دانشمندان ، يك داروخانه طبيعى است ، از نظر خواص
همچون شير مادر است و دو برابر گوشت در بدن ايجاد حرارت مى كند، خون را تصفيه مى  كند، سموم بدن را دفع مى نمايد، انواع ويتامين موجود در آن به انسان نيرو و توان مى بخشد.
بعد از بيان گوشه اى از نعمتهاى پروردگار در جهان گياهان كه به وسيله آب باران پرورش
مى يابد به بخش مهمى از نعمتها و مواهب او در جهان حيوانات پرداخته مى گويد: ((در
چهارپايان براى شما عبرت بزرگى است )) (و ان لكم فى الانعام لعبرة ).
سپس اين عبرت را چنين شرح مى دهد: ((ما از آنچه در درون آنها است شما را سيراب مى كنيم )) (نسقيكم مما فى بطونها).
آرى شير گوارا اين غذاى نيروبخش و كامل از درون اين حيوانات ، از لابلاى خون و مانند
آن بيرون مى فرستيم تا بدانيد چگونه خداوند قدرت دارد از ميان چنين اشياء ظاهرا
آلوده اى يك نوشيدنى به اين پاكى و گوارائى بيرون فرستد.
سپس اضافه مى كند: مسائل عبرت انگيز و بركات حيوانات منحصر به شير نيست بلكه براى شما در آنها منافع بسيارى است و از گوشت آنها نيز مى خوريد (و لكم فيها منافع كثيرة و منها تاكلون ).
علاوه بر گوشت كه آن نيز در حد اعتدالش از بخشهاى عمده مواد غذائى مورد نياز بدن را
تشكيل مى دهد، از چرم آنها انواع لباس و خيمه هاى پر دوام ، و از پشم آنها انواع
لباسها و پوششها و فرشها، و از بعضى اجزاى بدن آنها مواد داروئى و حتى از مدفوع آنها
مواد تقويت كننده براى درختان و زراعتها تهيه مى كنيد.
از همه اينها گذشته ، از چهارپايان به عنوان مركبهاى راهوار در خشكى و از كشتيها
براى درياها استفاده كرده بر چهارپايان و كشتيها سوار و به منزلگاههاى
مقصود خود مى رسيد)) (و عليها و على الفلك تحملون ).
اينهمه آثار و خواص و فوائد در اين حيوانات به راستى مايه عبرت است ، هم انسان را به
آفريننده اينهمه نعمت آشنا مى سازد و هم حس شكرگزارى را در او برمى انگيزد.
تنها سؤ الى كه اينجا باقى مى ماند اين است كه چگونه چهارپايان و كشتيها در يك رديف
قرار گرفته اند؟ اما با توجه به يك نكته پاسخ اين سؤ ال روشن مى شود: زيرا انسان
نياز به مركب در همه روى زمين دارد، در كنار مركب براى خشكى مركبهاى دريائى يعنى
كشتيها را ذكر مى كند و در حقيقت اين تعبير همانند چيزى است كه در آيه 70 سوره اسراء كه در مورد مواهب بنى آدم مى فرمايد: وحملناهم فى البر و البحر: ((ما آنها را در
خشكيها و درياها حمل و نقل مى كنيم )).
نکته : ندارد