هنر تغذيه ي روان2
خواستن توانستن است
گاهي انسان ها براي فرار از واقعيت ها به بازي در نقش هاي مختلفي تن در مي دهند . اين حالات ، دفاع از خود و ‹‹ كار جبراني ›› است كه برخي براي پوشاندن عيوب و نقائص خويش بدان متوسل مي شوند .
آلفرد آدلر ، روان شناس نام دار ‹‹ جبران ›› را از طريق عمل كرد و پديده هاي بدني انسان شناخت ، چرا كه بدن آدمي ، خسارات وارده به اعضاي مختلف را جبران مي كند . به عنوان مثال ، هنگامي كه يك كليه يا شش از كار مي افتد ، كليه با شش ديگر به تنهايي كافي است . مثالي ديگر : اگر استخوان پاي فردي بر اثر حادثه اي بشكند پس از معالجات لازم همان نقطه ي شكسته شده كه اكنون بهبود يافته است محكم تر و قوي تر از قبل مي شود .
افراد بسيار مشهوري در دنيا وجود دارند كه به خاطر نقصي كه داشته اند ، در جهت رفع همان نقص آن چنان كوشيده اند كه نه تنها آن را پوشانده و يا از ميان برداشته اند ، بلكه از حد و مرز معمولي و طبيعي آن نيز گذشته و به سطوحي بالا و غير معمول در كار دست بافته اند .
چالز اتلس ، مشهورترين قهرمان پرورش اندام دنيا در تمام دوران بلوغ و نوجواني از هيكل ضعيف و لاغر خود شرمنده و خجل بود و براي رفع ضعف جسماني خويش ، پس از تلاش ها و تمرينات فراوان و پي در پي ، مقام نخست پرورش اندام را از آن خود ساخت . پس ‹‹ جبران ›› كمكي به خواستن انسان براي توانستن به شمار مي رود .
حالت ديگر ، ‹‹ جبران غيرمستقيم ›› است . بدين معني كه خسارت و ضعف يكي از اعضاي بدن مي تواند باعث بهبود و پيش رفت عضو ديگري شود . و فرد براي جبران ضعف و يا نقصي ، راه و روش ، و كار و حرفه ي ديگري را انتخاب كند و از آن به موفقيت هاي عظيمي نايل شود ، به عبارتي ضعف و يا آسيب يكي از اعضاي اساسي بدن باعث مي شود تا فرد از ديگر اعضا كار بيش تري بكشد و به اصطلاح به پرورش و تربيت آن عضو بيش تر بپردازد كه د رنتيجه آن عضو قوي تر مي شود . به طور مثال افرادي كه از نعمت بينايي و ديدن محروم اند ، قوه ي شنوايي بسيار قوي تري دارند .
وستلر نقاش مشهور ، به مدرسه ي نظام رفته و بسيار سرخورده و ناموفق مجبور به ترك آن مدرسه مي شود . آن سرخوردگي و تأسف شديد ، زندگي او را عوض مي كند و سبب مي شود تا او به استعداد شگفت انگيز خود در نقاشي پي ببرد و در زمره ي نقاشان مشهور دنيا قرار گيرد . چنين حالتي را ‹‹ جانشين سازي جبراني ›› مي گوييم .
جانشين سازي جبراني ، كه بدان اشاره كرديم ، جبران كردن افراطي يا رشد دادن و بزرگ كردن يك تمايل آگاهانه براي دفاع از خويش ، عليه يك تمايل ناآگاهانه و در جهت عكس و خلاف است و گاهي مي تواند شناسايي آگاهانه ي انسان را نيز تهديد كند . افرادي كه بدون دليل ، اظهار عقيده و برگرفته خود پافشاري مي كنند ( دوگماتيك هاي افراطي ) ، به تمام گفته ها و اظهار نظرهاي خود اطمينان دارند و آگاهانه اين اطمينان را در خود پرورش مي دهند ، زيرا در خيال خود ناآگاهانه شك و ترديد خويش را از ميان مي برند . اينان تصويري كه از خود مي شناسند آن قدر قوي نيست كه با اين ترديدها بتوانند به زندگي ادامه دهند پس به جانشين سازي جبراني متوسل مي شوند .
به طور اصولي آدم هايي كه بيش از حد احساساتي هستند چنين رفتاري دارند زيرا كه در فكر خود ، ناآگاهانه خشم و نگراني خويش را فرو مي نشانند و جبران مي كنند .
امروز در عصر تكنولوژي پيش رفته ، انسان بيش از هميشه توسط دست پرورده هاي خويش ، از خود و از خويشتن دور افتاده و به دست تكنولوژي گرفتار شده و اسير شده است. ولي هميشه در ارتباطات درون گروهي و جمعي اين سؤال مطرح است كه ‹‹ تو واقعا كيستي؟ ›› و پاسخ اين است كه :‹‹ تو همان هستي كه ما از تو مي بينيم ›› و فراموش نكنيم كه هر چيز غير ممكن و محال از اين ابر آفريده ي پروردگار ممكن و ميسر است .
شعور خلاق و اراده ي هدفمند به طور حتم راه به شاه راه مقصود مي برد و هر غير ممكني را ممكن مي سازد .
پس بياييم ‹‹ خواستن توانستن است ›› را ملكه ذهن كنيم تا در چنين بستر مناسبي ، با رواني روان بر تمامي مشكلات از جمله افسردگي ها ، چاقي هاي مفرط ، لاغري هاي بيمارگونه و بسياري از مسائل ديگر فائق آييم .