مداوا با ضد صرع ها
به نظر نمي رسد كه ناهنجاري مادر زادي ويژه اي مختص يك  AED ويژه اي باشد. اولين سيندرم ايجاد شده با يك  AED ، سيندرم  fetal  trimethadione بوده است. سيندرم هاي مشابهي با مصرف ساير  AEDs شرح داده شده كه مشخصات آن ها به قدري شبيه هم هستند كه يك عنوان كلي  fetal   anticonvulsant   syndrome تقريبا براي هر  AED به كار رفته است كه عمدتا شامل ناهنجاري هاي دهاني صورتي ، قلبي عروقي و انگشتي مي باشند. شكاف هاي دهاني صورتي معمول ترين ناهنجاري هاي گزارش شده در فرزندان مادران مصروع هستند كه با  AEDs درمان مي شوند. اين ناهنجاري ها 30 درصد همه ناهنجاري هاي ماژور را تشكيل مي دهند. نقص هاي قلبي و اسپينابي فيدا به ترتيب در رديف دوم و سوم هستند. اسيدوالپروئيك در 1 تا 2 درصد موارد ايجاد اسپينابي فيدا كرده و كاربامازپين در 5/0 تا 1/0 موارد همراه با خطر ايجاد نقص هاي لوله عصبي  است. علاوه بر اين ، سيندرم هاي متعددي  كه شامل ناهنجاري هاي جزيي مي باشند با مصرف  AEDs در جنين ايجاد شده اند.
فني توئين
يك ضد صرع هيدانتوئيني است. ساير داروهاي اين گروه شامل اتوتوئين ، مفنيتوئين و فناسمايد هستند. فني توئين برا ي درمان حملات پارشيال تونيك ـ كلونيك و استاتوس اپي لپتيكوس به كار مي رود. دوز معمولي آن 300 تا 600 ميلي گرم در روز است كه در سه دوز منقسم مصرف مي شود. اگر از فرآورده هاي مداوم آزادكننده استفاده شود يك تك دوز آن مي تواند مناسب باشد. غلظت درماني آن 10 تا 20 ميكروگرم در ميلي ليتر است. بيش از 90 درصد آن به پروتئين متصل مي شود. فني توئين در كبد  متابوليزه مي شود و آنزيم هاي اكسيداتيو ميكروزوم كبدي را تحريك مي كند. اثرات سمي آن شامل بي نظمي حركات (آتاكسي) ، چرخش كره چشم ، تهوع ، هيپرپلازي  لثه ، افسردگي ، كم خوني مگالوبلاستيك و بي نظمي حركات قلب است.
خطر ناهنجاري هاي مادرزادي ماژور با اين دارو 2 تا 5 درصد است كه شامل نقص هاي قلبي در ديواره بين دو بطن ، شكاف هاي دهاني صورتي و نقص هاي ادراري تناسلي هستند. سيندرم فتال  اولين بار توسط  Hanson و  Smith در سال 1975 شرح داده شد. خطر سيندرم فتالهيدانتوئين در جنيني كه در معرض فني توئين قرار گرفته باشد تقريب 10 درصد است. اين سيندرم مجموعه اي از ناهنجاري هاي جزيي شامل ناهنجاري هاي جمجمه اي صورتي ( بيني كوتاه ، پل بيني پهن ، لب هاي پهن ) هيپرتلوريسم ( فاصله زياد بين قسسمت هاي مختلف بدن )، پتوزيس ( افتادگي پلك ها ) ، چين هاي گوشه داخل چشم  ( epicanthal  folds) ، گوش هاي  low –set و ناهنجاري هاي اندامي مثل هيپوپلازي فاصله بين انگشتان ، فقدان ناخن ها و چين هاي تغيير يافته كف است مي باشند . علاوه بر اين ، تاخير در رشد جنين نيز گزارش شده است. فني توئين مي تواند به عنوان مهار كننده رقابتي انتقال جفتي ويتامين  K عمل كند و اين منجر به كاهش فاكتورهاي انعقاديي IX ‘ VII’II و X در جنين مي شود . فني توئين هم چنين متابوليسم فاكتورهاي انعقادي در كبد جنين را افزايش مي دهد. كاهش ايجاد شده در فاكتورهاي انعقادي جنين همراه با افزايش خطر خونريزي در نوزاد است. براي جلوگيري از اين كوآگولوپاتي ، بعضي از مصرف مكمل ويتامين  K  خوراكي ( 10 ميلي گرم در روز ) در خانم هاي حامله مصروع در ماه آخر حاملگي و تزريق ويتامين  K  به نوزاد موقع تولد طرفداري مي كنند. فني توئين در طبقه بندي مصرف داردها در دوران حاملگي در گروه  D قرار دارد و مصرف آن در دوران شيردهي منعي ندارد . غلظت آن در شير 15 درصد غلظت آن در خون مادر است.
كاربامازپين
يك ايمينواستيلبن است كه در درمان همه انواع حملات بجز صرع كوچك مصرف مي شود. اين دارو بيشتر در درمان صرع سايكوموتور ( لوب تمپورال ) و صرع بزرگ مصرف مي شود. دوز آن 200 تا 1200 ميلي گرم در روز و غلظت درماني آن 4 تا 12 ميكروگرم در ميلي ليتر است. اثرات جانبي وابسته به دوز كاربامازپين شامل سرگيجه ، سردرد ، تهوع ، خواب آلودگيي ، نوتروپني و هيپوناترمي است.
در يك مطالعه روي 72 زن مبتلا به صرع كه كاربامازپين مصرف مي كردند وقوع ناهنجاري هاي مادرزادي افزايش داشته است. 11 درصد وقوع نقص هاي كرانيوفاسيال ، 26 درصد وقوع هيپوپلازي انگشت و 20 درصد وقوع تاخير در تكامل گزارش شده است.
  اين مجموعه اثرات جنيني به نام سيندرم  fetal  carbamazepine ناميده شده و خيلي شبيه به نقص مادرزادي ديده شده در سيندرم  fetal  hydantion است. علاوه بر اين ، مصرف كاربامازپين توسط مارد همراه با وقوع اسپينابي فيدا بوده است. با آناليز همه اطلاعات موجود درباره زنان حامله اي كه كاربامازپين دريافت مي كردند نتيجه گيري شده كه تماس جنين با كاربامازپين تقريبا همراه با خطر 5/0 تا 1 درصد اسپينابي فيلدا است.
كابامازپين مثل فني توئين در كبد متابوليزه شده و آنزيم هاي ميكروزمال كبدي را افزايش مي دهد. به علاوه كاربامازپين با فاكتورهاي انعقادي وابسته به ويتامين  k  مداخله كرده و باعث خونريزي در نوزاد مي شود.
مصرف كاربامازپين در دوران شيردهي منعي ندارد. غلظت دارو در شير 25 تا 70 درصد غلظت آن در خون مارد است. بنا به گزارش گروه كار  WHO درباره Human  lactation مصرف آن در دوران شيردهي احتمالا سالم است. در طبقه بندي مصرف داروها در دوران حاملگي كاربامازپين در  pregnancy  eategory  C قرار دارد .
فنوباربيتال
يكي از پرمصرف ترين  AEDs از گروه باربيتورات ها است. از باربيتورات ها ، فنوباربيتال ، مفوباربيتال و متاباربيتال در درمان صرع به كار رفته اند. فنوباربيتال در درمان حملات تونيك ـ كلونيك عموميت يابنده و پارشيال و هملات مكرر صرع به كار مي رود. اين دارو با دوز 60 تا 240 ميلي گرم در روز مصرف شده و غلظت درماني آن در محدوده 10 تا 40 ميكروگرم در ميلي ليتر است. اثرات جانبي وابسته به دوز فنوباربيتال شامل خواب آلودگي ، آتاكسي ، چرخش كره چشم ، خستگي ، بي ميلي و افسردگي است. فنوبارربيتال در كبد متابوليزه شده و آنزيم هاي اكسيداتيو ميكروزمال كبدي را تحريك مي كند. تماس جنين با فنوربابيتال همراه با ناهنجاري هاي ماژور مثل نقص هاي مادرزادي قلبي و شكاف دهاني صورتي مي شود. سيندرم   fetal  phenobarbital  با مشخصات ديسمورفيك مشابه با سيندرم  fetal  hydantoin  است. تماس جنين با فنوربابيتال هم چنين همراه با كاهش تكامل هوشي و شناختن در نوزاادان و بچه ها مي شود. مصرف فنوربابيتال توسط مادر در طول حاملگي مي تواند منجر به خونريزي در نوزاد و سيندرم  قطع در نوزاد پس از زايمان مي شود. علايم قطع شامل تحريك پذيري است و تقريبا در روز هفتم زندگي شروع شده و معمولا 2 تا 6 هفته ادامه دارد. مصرف فنوباربيتال در مادران شيرده ممكن است منجر به خواب آلودگي نوززاد شده و وقتي شيردهي قطع مي شود باعث بروز علايم قطع در بچه شود. در صورت ايجاد سديشن ( تسكين رواني ) در نوزاد بايد شيردهي قطع شود. در طبقه بندي داروها در دوران حاملگي فنوباربيتال در گروه  D قرار دارد.
پريميدون
پريميدون در كبد به فنوباربيتال و فنيلاتيل مالون آميد  ( PEMA) متابوليزه مي شود كه همه اين مواد اثر ضد تشنجي داشته و عليه حملات تونيك ـ كلونيك عموميت يابنده و پاشيال موثرند. اين ها ممكن ااست حملات مقاوم به فنوباربيتال را كنترل كنند. پريميدون با دوز 500 تا 2000 ميلي گرم در روز براي ايجاد غلظت درماني حدود 5 تا 12 ميكروگرم در ميلي ليتر مصرف مي شود. اثرات جانبي وابسته به دوز آن شامل خستگي ، افسردگي ، سايكوز ، تهوع ، آتاكسي و چرخش كره چشم هستند. از آنجايي كه مطالعاتي با پريميدون تنها وجود نداشته درباره تراتوژنيسيته آن اطلاعات چندان وجود ندارد. فقط در مواردي از تماس جنين با پريميدون مشخصات ديسمورفيك شبيه سيندرم  fetal  hydantoin گزارش شده است. نقص هاي مادرزادي قلبي ، شكاف هاي دهاني صورتي و ميكروسفالي با مصرف اين دارو همراه بوده است. مثل فنوباربيتال ، مصرف اين دارو همراه با سيندرم قطع نوزاد و هموراژي بوده است. پريميدون در خانم خاي حامله بايد با احتياط مصرف شود. در واقع گروه كار  WHO درباره  Human  lactation مصرف اين دارو را به عنوان داروي ناسالم در خانم هاي شيرده تقسيم بندي كرده است. خواب آلودگي جنين ، هيپوتوني و مشكلات تغذيه در اطفال شيرخوار در معرض پريميدون گزارش شده است.
اسيدوالپروئيك
اين دارو در درمان حملات صرع كوچك و بزرگ مصرف مي شود. دوز روزانه آن 15 ميلي گرم براي هر كيلوگرم وزن بدن در 3 يا 4 دوز منسقم است. غلظت درماني آن 50 تا 100 ميكروگرم در ميلي ليتر است. اثرات جانبي وابسته به دوزان شامل سوءهاضمه ، تهوع ، لرزش ، افزايش وزن ، طاسي و ادم محيطي مي باشند.
 اطفال در معرض اسيدوالپرئيك 1 تا2 درصد در خطر اسپينابي فيدا هستند. نقص لوله عصبي بيشتر در ناحيه  lumbosacral ( كمري خاجي ) است. همچنين نقص هاي قلبي ، شكاف هاي دهاني صورتي و ناهنجاري هاي ادراري تناسلي ايجاد مي كند. سيندرم   fetal  valproate با مشخصات ديسمورفيك مثل چين هاي اپي كانتال ، حدقه هاي كم عمق ، هيپرتلوريسم ، گوش هاي  low – set پل بيني پهن و نوك بيني سربالا ، ميكروسفالي و غيره مشخص مي شود. اسيدوالپرئيك در كبد متابوليزه مي شود و يك مهار كننده آنزيم هاي ميكروزمال كبدي است. همراه با خونريزي در نوزاد و آسيب كبدي است. مصرف اسيدوالپروئيك توسط مادر شيرده منعي ندارد و غلطت آن در شير 15% غلظت خوني آن است. ااسيدوالپروئيك جزء  pregnancy  catogory  D  است.
اتوسوكسيميد
اين دارو و تركيبات وابسته به آن مثل فن سوكسيميد و مت سوكسيميد تركيبات سوكسين ايميدها مي باشند. اتوسوكسيميد براي درمان صرع كوچك ساده به كار مي رود.
دوز آن 500 تا 2000 ميلي گرم در روز در دوزهاي منقسم براي ايجاد غلظت درماني 40 تا 100 ميكروگرم در ميلي ليتر مصرف مي شود. اثرات جانبي وابسته به دوز شامل تهوع ، استفراغ ،بي اشتهايي ، تحريك پذيري ، سردرد ، خواب آلودگي و درد شكمي مي باشند. مصرف اين دارو توسط مادر در دوران حاملگي مي تواند همراه با بيماريهاي قلبي مادرزادي ، شكاف دهاني صورتي و هيدروسفالي باشد. تماس جنين با اين  AED همچنين همراه با خونريزي در نوزاد مي باشد. مصرف اين دارو توسط مادران شيرده باعث كم شدن قدرت مكيدن نوك پستان و تحريك پذير شدن نوزاد مي شود. آكادمي پدياتريك آمريكا رأي بر سازگار بودن مصرف اين دارو در درمان مادران شيرده داده است. جزء گروه  C در حاملگي است.
كلونازپام
يك بنزوديازپين است كه در درمان حملات ميوكلونيك مقاوم به كار مي رود. دوز شروع آن 5/1 ميلي گرم در روز است كه نبايد به بيشتر از 20 ميلي گرم در روز برسد. در نوشتجات موجود غلظت درماني مشخصي وجود ندارد. مصرف كلونازپام به خاطر ايجاد خواب آلودگي خستگي و سرگيجه و به خاطر توانايي آن براي ايجاد تحمل دارويي محدود است. اشاره شده كه مصرف آن توسط مادر خطر نقص هاي مادرزادي قلبي را زياد مي كند ولي دليل قطعي درباره تراتوژنيسيته آن در انسان وجود ندارد. كلونازپام بايد در مادران شيرده با احتياط مصرف شود زيرا خطر ايجاد آپنه در نوزاد وجود دارد. آكادمي طب اطفال آمريكا مصرف با احتياط بنزوديازپين ها را توصيه كرده ولي هيچ گونه اثر جانبي گزارش نشده است. بايد به دقت تضعيف  CNS يا آپنه ( وقفه تنفسي ) در مادر شيرده زير نظر باشد. در گروه  C دوران حاملگي قرار دارد. ديازپام عمدتا در درمان حملات حاد و حملات مكرر و طولاني به كار مي رود. استاتوس اپي لپتيكوس مي تواند در زنان مصروع و غير مصروع رخ دهد و مي تواند منجر به آسيب برگشت ناپذير مغز يا مرگ در مادر و يا جنين شود. ديازپام داروي انتخابي در درمان استاتوس اپي لپتيكوس است.
داروهاي ضد صرع جديد
AED ايده آل بايد وقتي تنها مصرف مي شود كه بتواند حملات را به طور كافي كنترل كرده ، اتصال به پروتئين كم داشته يا نداشته باشد ، سيستم سيتوكرم 450 ـ P كبدي را به كار نگيرد ، متابوليت اپوكسايد ايجاد نكند و روندهاي بيولوژيك واسطه گري شده توسط فولات را تغيير ندهد. از داروهاي ضد صرع جديد مي توان به فلبامات ، گاباپنتين ، لاموتريجين ، اوكسي كاربامازپين ، توپي راميت ، تياگابين و ويگاباترين اشاره كرد.
فلبامات توسط  FDA آمريكا براي منوتراپي تاييد شده بود ولي سپس با توجه به ايجاد آنمي آپلاستيك و نارسايي كبدي مصرفش شديدا محدود شد. اين دارو يك مهار كننده سيستم سيتوكرم 450 ـ P است. به پروتئين متصل نشده يا خيلي كم متصل مي شود و متابوليك اپوكسايد قابل توجهي ايجاد نمي كند.
گاباپنتين در آمريكا به عنوان درمان كمكي براي حملات پارشيال و حملات تونيك ـ كلونيك بعدا عموميت يابنده وارد بازار شد. اين دارو آزادشدن دوپامين در سيستم عصبي مركزي را مهار مي كند. گاباپنتين از لحاظ ساختماني شبيه  GABA است ولي با گيرنده هاي  GABA تركيب نمي شود و اثري روي سيستم سيتوكرم 450 ـ P ندارد و ايجاد متابوليت هايي اكسايد قابل توجه نمي كند. در گروه C داروها در حاملگي قرار ميگيرد. اطلاعي درباره ترشح آن به داخل شير وجود ندارد.
لامونريجين به صورت منوتراپي در صرع پارشيال تراتولوژي در حيوانات نشان داده كه ناهنجاري مادرزادي در حيوانات ايجاد نمي كند. با دوزهاي زياد در جوندگان حامله باعث تاخير در استخواني شدن و كاهش وزن شده است. لاموتزيجين يك مهار كننده دي هيدروفولات ردوكتاز بوده و غلظت فولات در جنين را كاهش مي دهد و لذا مصرف آن در انسان ممكن است منجر به سميت تكامليي شود. كارهاي مقدماتي 6 درصد نقص مادرزادي را در جنين ها ايجاد كرده است. لاموتريجين به پروتئين متصل نشده. روي سيستم سيتوكرم 450 ـ P اثري نداشته و به نظر نمي رسد كه متابوليت هاي اپوكسايد به مقدار قابل توجه ايجاد كند. لاموتريجين داخل شير ترشح مي شود ولي اثرات آن در بچه هاي شيرخوار نامعلوم است. جزء  PREGNANCY  CATEGORY  C مي باشد. بسياري از صاحب نظران پيشنهاد كرده اند كه از مصرف  AEDs جديدتري تا موقعي كه سلامتي آن ها كاملا تاييد نشده اجتناب شود.